معنی به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا
معنی به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا را از سایت نکس درجه دریافت کنید.
سوالات درس پنجم و ششم فارسی2
سوالات درس پنجم و ششم فارسی2
قلمرو زبانی
1)غلط های املایی را تصحیح کنید
الف« از بحران های عصبی˓ که تهفه برخورد فرهنگ شرق با غرب است˓ خبری نبود. فکر به منبع بی شاعبه ایمان وصل بود.»
ب)حاجتگه جملۀ جهان اوسـت مهراب زمین و آسمان اوسـت
ج)می داشت پدر به سوی او گوش کاین غصّه شنید گشت خاموش
د)فرزنــد عزیز را به صد جهــد بنشــاند چو ماه در یکی محد 2) در بیت «چون رایت عشـــــق آن جهانگیر شـــــد چون مه لیلی آسمانگیر» «چون»ها چه تفاوتی باهم دارند؟5/0 3) برای واژه های «استقرار˓ نظیر˓ متمکن » هم خانواده بنویسید.75/ 4) در بیت زیر« گرفتن » و «استسقا »در چه معنی به کار رفته اند؟1 « به حرص ار شربتی خوردم مگیر از من که بد کردم / بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا » 5)با توجه به ابیات به سوالات پاسخ دهید:2 «آمد سوی کعبه ســــینه پرجوش چون کعبه نهاد حلـــــقه در گوش » «گو یــــارب از این گــــزافکاری تـــوفیق دهــــم به رســـتگاری» الف) نهاد مصراع اول بیت نخست کیست؟5/ ب) مصراع نخست بیت اول چند جزئی است؟5/ ج) بیت دوم از چند جمله تشکیل شده است؟5/ د) در بیت دوم نقش دستوری قسمت مشخص شده را بنویسید؟5/
قلمرو ادبی
1- ترکیبات « حفره های زندگی " چشم عقاب » چه آرایه هایی دارند؟5/
2-- در بیت «بیچارگی ورا چو دیدند/ در چارهگری زبان کشیدند» کنایه را بیابید و مفهوم آن را بنویسید؟ 5/0
3-چه آرایه ای در عبارت مقابل وجود دارد. مشخص کنید؟5/ «این شیخ همیشه شاب پیرترین و جوان ترین شاعر زبان فارسی است.
4)در بیت «چون رایت عشق آن جهانگیر / شد چون مه لیلی آسمانگیر» استعارۀ موجود در مصراع دوم را مشخص کنید و بنویسید استعاره از چیست؟ 1
5)در بیت «از جای چو مار حلقه برجســـت / در حلقۀ زلف کعبه زد دســــت» به سوالات پاسخ دهید: 1
الف) تشبیه موجود در بیت را توضیح دهید؟ ب) «زلف کعبه» چه نوع اضافهای است؟
6)با توجّه به بیت مقابل به سوالات پاسخ دهید: 75/0 «حاجتگه جملۀ جهان اوست محراب زمین و اسمان اوست»
«جهان»، «زمین» و «آسمان» به ترتیب مجاز از چیست؟
قلمرو فکری
1)این عبارت" این تنها خصوصیت سعدی است که سخنش به سخن همه شبیه باشدو به هیچ کس شبیه نباشد " کدام خصوصیت اشعار سعدی را نشان می دهد؟1
2)مقصود شاعر از مصراع « بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقاء »چیست؟1
3)منظور از «او» در بیت «حاجتگه جملۀ جــــهان اوست محراب زمین و آســــمان اوست» چیست؟ 5/0
4)بیت «کز عشــــق به غایتی رسانم کاو ماند اگرچــــه من نمانم» به چه مفهومی اشاره دارد؟ 75/0
5) معنا و مفهوم بیت «دانســــت که دل، اســـیر دارد دردی نـــه دواپــــذیر دارد» به فارسی روان برگردانید:1
6)با توجه به بیت، به سوالات پاسخ دهید: 1
«گوینــــد ز عشــــــق کن جدایی این نیســــــت طریـــــق آشنایی»
الف) مقصود از واژۀ مشخص شده چیست؟ ب) مقصود از «طریق آشنایی» چیست؟
منبع مطلب : kelk1341.blogfa.com
مدیر محترم سایت kelk1341.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
بارقه های شعر فارسی
بارقههای شعر فارسی õ
نکتهها: بارقه: درخشنده، برق زننده، جرقه a بارقههای شعر فارسی: جرقههای شعر فارسی، اضافهی استعاری (جرقههای آتش شعر) a جرقهی چیزی: کنایه از فکر و طرح اولیهی آن چیزa متمکن: ثروتمندa نمیدانست در کجا ریشه بدواند: کنایه از نمیدانست کجا ساکن شود یا اقامت گزیندa هر عصب و فکر .. میپذیرفت: هر فکر و اندیشهای به منبع پاک و بیآلایش ایمان متصل بود و هر پیشامد خوب و بدی را به عنوان خواست و تقدیر الهی قبول میکردa تمکن: دارایی، ثروتa بخل: خسّت، خشک دستیa خانهی کهن سالی بود و بر سر هم نکبتبار: خانهی قدیمی و روی هم رفته بدریخت بود a نکبت: بدبختیa طبخ: پختن، آشپزیa منتقل: آتشدانa پنجرهی کذا: پنجرهای که قبلاً توصیف شد a خشک: بدون انعطاف، کسی که معاشرت اجتماعی او ضعیف باشد، خشن و بیعاطفهa دایرهی مسایل: محدودهی مسایلa وقتی از آخرت ... همراه بود: وقتی از آخرت سخن میگفت: موضوع مرگ و آثار و تبعات آن را به گونهای توصیف میکرد که همراه با ملاطفت باشد نه ترس و هراسa قصههای شیرین: حسآمیزیa ورد زبانشان بود: کنایه از دائماً آن را تکرار میکردندa آن همه پر رنگ و نگار و آن همه پرّان و نرم است: کنایه از متنوع بودن داستانها و خیالانگیز بودن آنهاa نرم بودن افسانهها: حسآمیزی a شعر شاهکار: شعر برجسته و عالیa موجود یک کتابی بود: علاوه بر قرآن و مفاتیحالجنان فقط با یک کتاب یعنی کلیات سعدی آشنا بودa این سعدی همدم و شوهر و غمگسار او بود: تشبیه کلیات سعدی به همدم و شوهر (سعدی: مجازاً کلیات سعدی) a خود را خم کردن: کنایه از انعطافپذیری و نرمش داشتن a سعدی میخواندیم: مجازاً کلیات سعدیa سعدی که انعطاف ...: «سعدی» مجازاً نوشتهها و نثر سعدیa پیرترین و جوانترین شاعر: پارادوکسa هیبت: شکوه و عظمت a چشم عقاب a داشتن: کنایه از دقت و تیزبینی a هیچ حفرهای ... شناخته نباشد: به تمام مسایل زندگی ایرانی آشنایی کامل داشت (حفره: استعاره از مسائل و اسرار) a جمعکنندهی اضداد ... عقل: سعدی در کلیات خود به تمام امور متضاد از جمله شریعت ظاهری در مقابل عرفان و حقیقت، عشق واقعی در مقابل زندگی روزمره و تقابل عقل و عشق پرداخته استa دستگیر: کنایه از یاور و کمککننده تشبیه سعدی به هوا (وجه شبه روح بخشی) a ساده مینمود: ساده وانمود میکرد و نشان میدادa اینها خصوصیت ... شبیه نباشد: اشاره به سهل و ممتنع بودن سبک و نثر سعدی دارد a صافی سحّار: صافی جادوگر (استعاره از ذهن و افکار سعدی) a در یک چشم بر هم زدن: کنایه از کوتاهترین زمان a شگردن: فن، ترفند، شیوه ی خاصa میپالاید: تصفیه میکند، خالص را از ناخالص جدا میکند a آن را از عادی بودن به فوق طاقت ارتقا میدهد: ذهن سعدی سخن را از حالت عادی به درجهای عالی و بالاتر از حد معمولی ارتقا میدهد a سیه فام: سیاه رنگa قصیر جثه: کوتاه قامت a کسی که در حضور دیگران نماز را دراز میکند و خوردن را کوتاه: کنایه از ریاکار و متظاهر a عصارهی تجربیات: چکیدهی تجربیّات، اضافهی استعاری (عصارهی میوه تجربیات) a جوانههای تخیل: تشبیه بلیغa چاپ سنگی: نوعی چاپ قدیمی کتابa لبریز میشدم: کنایه از ارضا میشدمa سراچهی ذهنم آماس میکرد: کنایه از گنجایش ذهنم زیاد میشدa سراچهی ذهن: تشبیه بلیغ a سراچه: خانهی کوچک a آماس: ورمa فوران تخیل: چوشش تخیّل، اضافهی استعاری (فوران آب تخیل) a بر فوران تخیلم راه میرفتم تا روی دو پا: با جوشش تخیلاتم در آسمانها سیر میکردم a لُکّه دویدن: نوعی راه رفتن بین قدم زدن و دویدن، کنایه از با شادی بسیار دویدنa گویی در پالیز سعدی میچرخیدیم: از حکایات و داستانهای سعدی بهره میگرفتیمa پالیز: در لغت به معنی بوستان و باغ (پالیز: استعاره از کلیات سعدی) a بوته و شاخه: استعاره از داستانها و حکایات کلیات سعدیa شیر آغوز: اولین شیر مادر که بسیار مقوی است پرتوقع شدن ذهن ادبی: تشخیصa تشبیه سعدی به شیر آغوز (وجه شبه تقویت) a در همین کورمال کورمال ادبی آغاز به راه رفتن کردم: کنایه از با احتیاط و آهستگی از مسائل ادبی شروع به پیشرفت کردم. a آموختن سرخود: یادگیری خودسرانه و بیهمراهی کس دیگر a رهنوردی تنها وش: پیشرفت تنها و بدون مربی
معنی: اگر از روی حرص و طمع آبی نوشیدم، مرا مورد مواخذه قرار مده که مرتکب کار بدی شدم چرا که بیابان داغ و تابستان و آب خنک و تشنگی بیش از حد مرا به خوردن حریصانهی اب وادار کرد.
منبع مطلب : www.emamat3.blogfa.com
مدیر محترم سایت www.emamat3.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
سلام