معمولا شاعران در پایان شعر نام شعری خود را می آورند به این نام چه میگویند
معمولا شاعران در پایان شعر نام شعری خود را می آورند به این نام چه میگویند را از سایت نکس درجه دریافت کنید.
تخلص
تَخَلُّص به دو معنی در میان اهل ادب معمول است. نخست نام یا کنیهای هنری است که شاعران برای خود انتخاب میکنند. بسیاری از شاعران بزرگ زبان فارسی به تخلص خود معروف هستند. مانند نظامی (که نام او الیاس بن یوسف بود)، سعدی (که نام او به احتمال زیاد مشرفالدین بود)، حافظ (که نام او شمس الدین محمد بود). ولی مولوی تخلص شخصیاش «خمش» یا «خاموش» بود و بسیاری از مواقع نیز به خاطر ارادت به شمس تبریزی «شمس» تخلص میکرد. به هرحال به تخلصش معروف نیست.
بسیار پیش میآید که در طول تاریخ چندین شاعر با یک تخلص وجود دارند. مثلاً شاعر نویسنده به تنهایی در برابر ادامه لیست برابری میکند و میبینید لیست کوچک ادامه لیست،عطار یا چندین حافظ وجود دارد. گاهی هم شاعرانی هستند که دو یا سه تخلص دارند.
تخلص بیش از هرچیز در غزل کاربرد دارد و معمولاً شاعران التزام دارند که تخلص خود را در آخر غزل به نحوی بیاورند. (سنایی ظاهراً نخستین کسیاست که خود را ملزم به آوردن تخلص در غزل کردهاست. (در چهل درصد از غزلهایش)∗
گاه تخلص (یعنی خود لفظ تخلص) به معنای اصلی و نه برای اشاره مستقیم به شخص شاعر به کار میرود. مثلاً هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر با تخلص «سایه» در بیت آخر یکی از غزلهایش به نام کهربا (۱۳۶۲) میگوید:
تخلص در قصیده[ویرایش]
این تخلص به معنی گریز زدن و منتقل شدن از تشبیب و پیشدرآمد به اصل مقصود قصیده است. این گریز زدن به وسیلهٔ بیتی که آن را «بیت تخلص» مینامند، صورت میگیرد؛ حال اگر شاعر، این بیت را به زیبایی و گیرایی و مناسبت لطیف سروده و با مهارت و استادی از تشبیب به اصل موضوع قصیده انتقال یافته باشد، به کار او «حسن تخلص» میگویند.
پانویس و منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
فارسی در خانه
آرایه های ادبی
آرایه : آن چه باعث زیبایی می شودودر ادبیّات برای این که متن ثأثیر گذار تر و جذّاب تر شود ، از آرایه های ادبی استفاده می کنند.
تشبیه : آن است که کسی یا چیزی را از لحاظ داشتن صفتی ، به کسی یا چیزی دیگر که آن صفت را به حدّ کمال دارد یا به داشتن آن معروف است،مانند کنیم.
ارکان تشبیه ؛
رکن اوّل(طرف اوّل تشبیه یامشبّه ):آن چیزی که به چیز دیگر تشبیه می شود.
رکن دوم(طرف دوم تشبیه یامشبّه به):آن شیء یا کسی است که چیزی یا کسی را به آن تشبیه کنند.
رکن سوم(وجه شبه):وصف یا حالت مشترک میان رکن اوّل و دوم که این حالت مشترک باید در رکن دوم قوی تر باشد.
رکن چهارم(ادات تشبیه):وسیله ی تشبیه یا کلماتی که مانندگی را بیان می کنند.
به این تشبیه کامل توجّه نمایید . کتاب مانند غنچه پر از ورق است.
کتاب ؛ رکن اوّل یا مشبّه یا طرف اوّل تشبیه
غنچه ؛ رکن دوم یا مشبّه به یا طرف دوم تشبیه
پر ورق بودن ؛ رکن سوم یا وجه شب
مانند ؛ رکن چهارم یا ادات تشبیه
*هر چه ارکان تشبه کم تر باشد،تشبیه ادبی تر است؛ادبی ترین تشبیه از رکن اوّل و دوم تشکیل می گردد.مانند؛گوهر معنی ، شهر علوم
*هرچه وجه شبه(رکن سوم) قوی تر باشد،تشبیه ادبی تر است.
تشخیص: هرگاه ویژگی های انسان را به غیر انسان نسبت دهیم به آن «شخصیّت بخشی» یا «تشخیص» میگویند.در ضمن به این آرایه «انسان نمایی یا انسان نمایی پدیدهها یا جان بخشی یا جان بخشی به اشیا » هم گفته میشود.
برای استفاده از روش تشخیص باید در عالم خیال خود را به جای آن چیزی بگذاریم که می خواهیم درباره اش بنویسیم،به این ترتیب شادیها،غمها،ترسها و آرزوهایش را بیان میکنیم؛چون این روش بسیار خیال انگیز است،تأثیر ش بسیار زیاد است.
مثال ها ؛
شبنم از روی برگ گل برخاست
غنچه هم گفت گر چه دل تنگم
*اگر دقّت کنیم ، درون هر تشخیص ، تشبیهی هم وجود دارد که به عنوان آرایه ی واضح و آشکار محسوب نمی شود.
سجع : سجع در لغت به معنی آواز کبوتر است. در اصطلاح ادبی کلمه هایی که آهنگ و حرفهای آخرشان با هم یکی باشدودر نثر بیاید.
*سجع در نثر، مثل قافیه در شعر است.
*از سجع معمولاًٌ در نوشتههای ادبی استفاده میشود.
مثالها :
هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند و سختی بیند.
مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید.
بدل : واژه یا واژههایی که توضیح بیشتری دربارهی واژه یا واژههای پیش از خود میدهند که معمولاً بین دو ویرگول(درنگ نما) قرار میگیرد.
مثالها :
میهن عزیز ما ، ایران ، سرزمین علم وفرهنگ است.
فردوسی ، سرایندهی شاهنامه ، در توس به دنیا آمد.
*اگر ضمیرهای مشترک(خود،خویش،خویشتن)پس از ضمیرهای جدا(منفصل) بیایند،نقش بدل میگیرند.
من ، خود ، به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.
تضمین : هرگاه شاعر یا نویسنده در ضمن شعر یا نوشتهی خود،مصراع یا بیت ، سخن دیگران ، آیه یا حدیثی را بیاورد ، به آن تضمین میگویند.
تضمین دو نوع است ؛ 1ـ تضمین آشکار 2 ـ تضمین پنهان:در تضمین آشکار، شاعر و نویسنده به نام شاعر یا نویسندهای که از او مصراع یا بیت یا سخنی آورده ،اشاره میکند ولی در تضمین پنهان به این دلیل که شعر یا نوشته بسیار مشهور است، اشاره نمیشود.
نمونه ی تضمین آشکار :
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمــت برآن تربـت پاک بــــاد
«میازار موری که دانه کش است که جان داردوجان شیرین خوش است»
سعدی شیرین سخن/گفت به فصل بهار/برگ درختان سبز/ با خط رخشان سبز/«هر ورقش دفتری است /معرفت کردگار»
چنین گفت پیغمبر راست گوی « زگهواره تا گور دانش بجوی»
نمونهی تضمین پنهان :
نه،او نمرده است که من زنده ام هنوز او زنده است در غم و شعر و خیال من...
آن شیرزن بمیرد؟او شهریار زاد «هرگزنمیرد آن که دلش زنده شد به عشق»
« بسم اللّه الرّحمان الرّحیم » هست کلید در گنج حکیم
*برای رعایت در امانت داری ، معمولاً تضمین را داخل گیومه(«») قرار میدهند.
تلمیح : در لغت به معنی به گوشهی چشم نگاه کردن است. در اصطلاح ادبی ؛ اگر به اشاره یا غیر مستقیم از آیات، روایات، احادیث، داستانها، رویدادهای مهمّ تاریخی و... استفاده شود از آرایهی تلمیح بهره گرفته شده است.
ذات او دروازهی شهر علوم
چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است
بیستون کندن فرهاد نه کاری است شگفت شور شیرین به سر هر که فتد کوه کن است
کنایه : بیان کردن لفظ یا سخنی که بر غیر معنی اصلی خودش دلالت کند.
لقمه چیدن: کنایه از گدایی کردن
قدم در کشیدن : کنایه از کناره گرفتن، عقب نشینی
کمر بستن : کنایه از آماده شدن
در پوستین خلق افتادن : کنایه از غیبت کردن
هم آوا : وازههایی که در تلفّظ یکساناند ولی در نوشتن و معنی متفاوتاند.
خار، خوارــ ثواب، صواب ــ سبا، صبا ــ خیش، خویش ــ مریز، مریض
مترادف و هم آهنگ : آوردن کلمههای هم وزن و هم آهنگ که مترادف باشد هم به زیبایی متن کمک میکند.
مباحثه و مناظره ـ راز و نیاز و نماز
مراعات نظیر (مراعات النّظیر یا تناسب) : واژههایی که از جهت زمان یا مکان یا موضوع یا عمل یا یک علم یا یک داستان و ... با هم تناسب معنایی ایجاد کنند یا وقتی برخی از واژههای یک کلام، اجزایی از یک کل باشند.
*هر چه روابط در تناسب گستردهتر و محکمتر باشد، اثر هنرمندانهتر است.
شبکهی معنایی یا زنجیرهی معنایی : به ارتباط واژهها و مجموعهها با همدیگر که چندین حلقه را به هم پیوند میدهند «زنجیرهی معنایی» یا «شبکهی معنایی» میگویند. در نتیجه از مراعات نظیر یا تناسب گستردهتر است.هر شبکهی معنایی از چندین مجموعهی مراعاتنظیر تشکیل میشود.
کوه، بیابان و نهر یک مجموعه و میغ، باران، برف، تگرگ
درخت، شکوفه، گل و شمع، گل، پروانه
جناس : در لغت یعنی هم جنس بودن، همجنسی
در اصطلاح ادبی آن است که شاعر دو یا چند واژه در شعر بیاورد که در تلفّظ شبیه به هم باشند یا هم جنس به نظر برسند امّا در معنی مختلف باشند.(این نوع واژهها شعر و نثر را زیباتر و خوش آهنگتر میکند)
پشتهای خار همیبرد به پشت
عزّت ازخواری نشناختهای عمر در خارکشی باختهای
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند هم دم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
استعاره : درلغت یعنی به عاریت گرفتن. در اصطلاح ادبی، به کار بردن کلمهای در غیر معنی حقیقی خودش به طریق عاریهای(استفادهی موقّت).
ماه آمد.(اگر ماه به عنوان یک شخص زیبا روی به کار رود.)
*یک نوع تشبیه پیشرفته است که فقط مشبّه به ذکر میگردد.
تخلّص : در لغت به معنی «خلاص شدن» و «رهایی یافتن» است. در اصطلاح ادبی ، نام شعری شاعر است که معمولاً شاعر در پایان شعر خود به کار میبرد. گویی، شاعر با نوشتن تخلّص از بند سخن آزاد میشود. تخلّص مانند امضا و نشان است که در پایان شعر میآید.
*به بیتی که دارای تخلّص است، «بیت تخلّص» میگویند.
سعدیا، راست رُوان گوی سعادت بردند راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
حافظا، در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بوَد وِردت دعا و درس قرآن غم مخور
**گاه کاربرد فراوان تخلّص در شعر باعث میشودکه نام اصلی شاعر، ناشناخته بماند. مثل؛ حافظ، سعدی، شهریار
واج آرایی یا نغمهی حروف: وقتی تکرار واج یا حرفهایی باعث زیبایی شوند.
فغان کاین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خان یغما را (تکرار واج ش)
خـیـزیـد و خز آریـد که هنگام خزان است بـاد خـنـک از جـانـب خـوارزم وزان اسـت (تکرار واج خ)
زنگ تفریح را که زنجره زد ( تکرار واج ز)
سـرو چمان مـن چـرا میل چمـن نمیکند هـم دم گــل نمیشـود یاد سمــن نمیکند ( تکرار واجهای چ و ن)
خـراسان ز چیـن و خـتن خـوشتر است کـه خاکش بـه مـاننــد مشک تــر اسـت (تکرار واجهای خ و ش )
تکرار واژه: هرگاه نویسنده، بخواهد بر چیزی تأکید کند، آن را تکرار میکند. این تکرار آگاهانه بر تأثیر سخن میافزاید.
شاعران از «تکرار» برای زیبا سازی و تأثیر گذاری شعر استفاده میکنند.حتّی گاه به تکرار یک بیت میپردازند.
زدست رفته نه تنها منم در این سودا چه دستها که زدست تو بر خداوند است (از سعدی)
دلم میخواهد تمام تمام این قلب کوچولوی کوچولو را ، مثل یک خانهی قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم.
کلمات قصار: به جملات کوتاه و پر معنی که فشرده و خلاصهی افکار و اندیشههای بلند است.
امثال و حکم (ضرب المثل، ارسال المثل یا تمثیل): جمله ها یا بیتهایی هستند که مردم در سخنان خود به کار میبرند، حرفهای فراوانی را در چند کلمه، بیان میکنند؛ این جملههای کوتاه، بسیار تأثیرگذارند و به راحتی در ذهن ماندگار میشوند.
*ممکن است نویسنده یا شاعر ، ضرب المثلی را در سخن خود به کار گیرد ویا کلام او بعدها ضرب المثل شود.
گر صبر کنی زغوره حلوا سازی
من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش هر کسی آن درَوَد عاقبت کار که کشت(از حافظ)
منبع مطلب : darsefarsi.blogfa.com
مدیر محترم سایت darsefarsi.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
میازار که موشی دانکش از بیآزار که او دانک است