غزلی از دیوان حافظ که واج ارایی و واژه ارایی داشته باشد
غزلی از دیوان حافظ که واج ارایی و واژه ارایی داشته باشد را از سایت نکس درجه دریافت کنید.
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶
سیدعلی ساقی نوشته:
پیش از اینت بیش از این اندیشهی عشّاق بود
مهــــــــرورزّیِ تـو با ما شُــــــــهرهیِ آفاق بود
دربعضی از نسخه ها، در این غزل بیت دیگری بشرح: ” پیش از این کاین نُه رواقِ چرخِ اخضر بَرکشند / دورِ شاهِ کامکار و عهد بو اسحق بود ” دیده شده که شاهدی روشن بر این ادّعاست که این غزل خطاب به “شاه شیخ ابواسحاق” سروده شده است .
میفرماید : قبل از این نسبت به عاشقان توِجهِ بیشتری میکردی و بیشتربه فکرشان بودی . اظهار وابراز محبّت تو به ما، زبانزد اقصی نقاطِ جهان و تمام اهلِ عالم بود.مامشهور به لطف توبودیم. ……
ابواسحاق سرداری لایق و حکمرانی دانشمند بود. در علم نجوم دست داشت و خود نیز شعر نیکو می سرود چنان که دو رباعی زیر را آن گاه که می خواستند او را از زندان برای کشتن ببرند، سروده و بر دیوارِ زندان به یادگارنوشت:
افسوس که مرغِ عمر را دانه نماند
امید بهیچ خویش و بیگانه نماند
دردا و دریغا که درین مدّتِ عمر
از هر چه بگفتیم جز افسانه نماند
با چرخ ستیزه کار مستیز و برو
با گردش دهر در میاویز و برو
زین جام جهان نما که نامش مرگ است
خوش درکش و جرعه بر جهان ریز و برو
شاه ابواسحاق نسبت به فضلا و دانشمندان علاقه و محبتّی خاص داشت و دربارش مأمنِ اهل علم و ادب بوده است.
….شاه شیخ ابواسحاق وحافظ دارایِ روابطِ خاصِ عاطفی وپیونددوستی بودند وحافظ دراین غزل از همنشینی بااویادکرده است.البته بارهاگفته شده که مدحِ در غزلیاتِ حافظ بهانه ای برایِ خَلقِ مضامینِ متنّوعِ شاعرانه وعارفانه بوده ومتفاوت ازمداحی هایِ سایرِشاعرانست.
راستی خاتمِ فیروزه یِ بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولتِ مستعجل بود
یاد باد آن صحبت شبـها که با نوشین لبان
بحث سـرّ عشق و ذکر حلقهی عشّاق بود
یادش بخیر آن شبهایی که در مجلس اُنس همراه وهمدل باشیرین لبان، دورِهم می نشستیم وسخنان شیرینی از راز عشق رد وبدل می شد و یادی از محافلِ عاشقانه میکردیم .
حافظ زگریه سوخت بگو حالش ای صبا
باشاهِ دوست پرورِ دشمن گداز من
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابـروی جانان طاق بـود
سقفِ سبز : آسمان ، گنبدخضرا
طاق مینا : استعاره از آسمان
منظر : نظرگاه ، منظره ،
طاق درمصرعِ دوّم ایهام دارد : ۱- سقف هلالی ۲- تک وتنها ۳- ایوان ۴- طاقچه دراینجاهرچهارمعنا موردنظر شاعربوده است.
حافظ در اینجابه نکته یِ عارفانه ای اشاره می کند وآن اینکه ؛ قبل از خلقتِ آسمانها و زمین، دل و جانِ عاشق ما وجود داشته و از همان زمان زیباییهایِ معشوق (کمانِ ابرویِ جانان) مورد توّجه ما بوده و به او عشق میورزیدهایم.
نبودرنگِ دوعالم که رنگِ الفت بود
زمانه طرحِ محبّت نه این زمان انداخت
از دمِ صبح ازل تا آخرِ شام ابـد
دوستیّ و مهر بر یک عهد و یک میثاق بـود
دم : هنگام ، وقت
ازل : زمان بی سرآغاز
ابد : زمان بی سرانجام
از همان روز نخست ، رسمِ مهرورزی و محبّت(عاشقی) بر یک عهدوپیمانِ استوار بسته شده و تا ابد بر همین پیمان پایدار خواهد ماند.
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هرآن قسمت که آنجارفت ازآن افزون نخواهدبود.
سایهیِ معشوق اگر افتاد بر عاشق ، چه شد؟!
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بـود
سایه : حمایت ، انعکاس ، توّجه وعنایت
چه شد :چه ایرادی دارد؟ تعجبی ندارد
چنانچه معشوق سایهیِ لطف و حمایتش رابر عاشقِ دلداده انداختهاست، تعجّبی ندارد زیرا ما عاشقان نیازمند توّجه ِاو بودیم و او(معشوق) نیز متقابلاً به مااشتیاق داشت ومیلش براین بودکه به ماتوّجه وعنایت کند.اونازکندمااظهارِنیازکنیم،عاشقی یک سودایِ دو طرفه میانِ عاشق ومعشوق است،وصدالبته تفاوت میانِ این دوبسیار:
میانِ عاشق ومعشوق فرق بسیاراست
چو یار ناز نمــــاید شما نیاز کنـــید
حُسنِ مهرویانِ مجلس گرچه دل میبرد و دین
بحث ما در لطفِ طبع و خوبیِ اخلاق بـود
اگر چه در مجلس زیبا رویانی حضور داشتند که زیبائی هایشان دل و دین را از کف میربود ولی ما بی خبر در بارهیِ نیک سرشتی و نیکوییِ اخلاق بحث می کردیم ، ما ازحدود اخلاقی خارج نمی شدیم وروابطمان براساس ارزش هایِ اخلاقی بود.
رویِ خوبت آیتی ازلطف برماکشف کرد
زآنزمان جزلطف وخوبی نیست درتفسیرِ ما
بر در شاهم گدائی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزّاق بـود
یک نفرفقیردردرگاهِ پادشاه (نکتهای درکارم کرد) موضوعِ مهمّی رابه من یادآور شد،گفت : بر سر هر سفرهای که نشستم دیدم تنها خداونداست که روزی رسان است. به عبارت دیگر: نیاز خود را فقط به خداوندبگو وبر در پادشاه هم اظهارِنیازنکن . ملاحظه می شودکه بااینکه غزل درمدحِ پادشاهست،لیکن حافظ بی هیچ واهمه ای،اعتقاداتِ شخصیِ خودرامطرح می سازد وبابیانِ حقایقِ نغز ونکته های لطیف،توّجهِ پادشاه ودیگران به زوال پذیری وناپایداریِ تمامِ قدرتها درمقابلِ اراده یِ ذاتِ بی همتا، معطوف می دارد.
ای گدایانِ خرابات خدایارِشماست
چشمِ انعام مَداریدبه انعامی چند
رشتهیِ تسبیح اگر بگسست معذورم بـدار
دستم اندر دامن ساقیِّ سیمین ساق بـود
زبانِ کنایه آمیز وطنزوطعنه یِ حافظ برای برجسته سازیِ حقایق، هیچ حدومرزی ندارد،پادشاه وگدا نمی شناسد، شیخ وشاب راملاحظه نمی کند واغلب اوقات ازخطوطِ قرمز مذاهب وادیان نیزبی هیچ اِبایی عبورکرده وهمه چیز راازدمِ تیغِ تمسخر می گذراند.او مطالبی راکه دردوره یِ خفقان و حاکمیّتِ تندروهایِ خشک مذهب، هیچ کس قادربه طرح آنهانیست، باشهامت وجسارت بیان می کند تااگرچنانچه قراراست باطرحِ آنها اتّفاقِ شومی رخ دهدو بلایی ازآسمان نازل گردد ،زودتر رخ دهد….
باطنز وطعنه می فرماید: اگر ذکر و وِردمذهبیِ من قطع گردیدوبند تسبیحِ من پاره شد،دلیلِ قابلِ قبول وموجّهی دارد،زیرا آن زمان من دست به دامنِ ساقیِ بلورین ساعد وبازو (معشوق) بودم وآنقدر مدهوش زیباییهایِ اوشده بودم که متوجّهِ پاره شدنِ تسبیح نشدم.(برتریِ عشقبازیِ آگاهانه بامعشوق وبه زیرِسئوال بردنِ عبادتِ ناآگاهانه)
” واج آرایی ” که عبارتست ازتکرارِ یک حرف دریک مصراع یابیت،دراینجا رخ داده وتکرارِ حرفِ “س”سبب ایجادیک موسیقیِ دلنشین درپس زمینه یِ الفاظ شده است .
رشته ودانه هایِ تسبیح درنظرگاهِ حافظ نماد ریاکاری وچیزی بیش از دام نیست.
زرَهم میفکن ای شیخ به دانه هایِ تسبیح
که چومرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی
در شب قـدر اَر صبوحی کردهام عیبم مـکن
سرخوش آمد یار و جامی در کنار طاق بـود
صبوحی کردن: شراب بامدادی نوشیدن
همان توضیحی که دربیتِ قبلی داده شد براین بیت نیز صدق می کند. (برجسته سازیِ عشقبازیِ صادقانه بامعبود به جایِ عبادتِ ریاکارانه)
اگر در سحرگاهِ شب قدر به جایِ عبادت ورازونیازشراب نوشیدهام واقدام به روزه خواری کردهام بر من خرده مگیر، زیرا ازیکسو یارم مستانه و شادمان آمد وازسویِ دیگر جامِ شرابی آماده یِ نوشیدن در طاقچه بود،همه چیز خودبخودمهیّاگردید و من ناچار وبی اختیار شراب نوشیدم. صبوحی همان “ثلاثهی غسّاله” است درقدیم هنگام سحرگاهان، سه جام شراب مینوشیدند: یکی برای دفعِ خمارِ مستی شب پیش ، یکی برای شستشویِ معده و سوّمی برای شاد و سرخوش بودن در طول روز.
ساقی حدیثِ سرو وگل ولاله می رود
وین بحث باثلاثه یِ غسّاله می رود.
شعر حافـظ در زمان آدم اندر باغ خُـلـد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بــود
باغ خُلد : بهشت
دراین بیت شاعرمبالغه کرده وبه زبانِ طنز،ازخودستایش می کند ومی فرماید: ابتدای خلقت،آن زمانی که حضرت آدم هنوز در بهشت زندگی میکرد، شعرِ حافظ بوده و بر رویِ برگ هایِ گلها نوشته شده بوده وزیب وزیورِ گلهایِ بهشتی بود…..الحق که راست فرموده واین ابیات قطعن بررویِ گلهایِ بهشتی نقش بسته تاطراوت وزیباییِ آنها هزارچندان گردد.
درآسمان نه عجب گربه گفته یِ حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
👆☹
منبع مطلب : ganjoor.net
مدیر محترم سایت ganjoor.net لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
نقش و کارکرد آواها (واجها) در شعر فارسی (با بررسی غزلیات حافظ)
نقش و کارکرد آواها (واجها) در شعر فارسی
(با بررسی غزلیات حافظ)
دکتر محمدجلیل بهادری*
علیاکبر شیری**
چکیده
وجود رابطه طبیعی میان آواها (واجها) و معنا و مفهوم، از نظریههایی است که توسط برخی زبانشناسان مطرح شده است. هدف این جستار، مشخص کردن نقش و مفهوم آواها در شعر و ادبیات است. نگارندگان معتقدند که آواها (واجها) در کنار دیگر عناصر (کلمات، جملهها و موسیقی شعر) میتوانند در انتقال مفهوم و احساس شاعر مؤثر باشند. بدین منظور، غزلیات حافظ، جهت مطالعه و بررسی انتخاب شده و ابیاتی که دارای تکرار غیرمعمول آوا (واج) بودهاند، استخراج شده و کارکرد آن آواها (واجها)، مورد بررسی قرارگرفته و این نتیجه حاصل شده است که تکرار آوا (واج) پنج نقش عمده را در شعر ایفا میکند: 1ـ انتقال معنا 2ـ تأکید بر مفهوم اصلی 3ـ انتقال احساس 4ـ افزایش موسیقی 5ـ ایجاد انسجام
واژههای کلیدی
آوا، واج، واجآرایی، معنا و مفهوم
1ـ مقدمه
1ـ1ـ مبانی نظری
بر اساس نظریة رایج زبانشناسی آواهای زبان به طور مجزا هیچ گونه معنایی ندارند؛ مثلاً آواهای [p] یا [a] فاقد معنی و مفهوم هستند. (Crystal, 2002, pp176-177) و رابطة میان آوا و معنا و یا به تعبیر برخی از محققان، رابطة دال و مدلول رابطهای «قراردادی»[1] است و نشانهها و عناصر زبانی رابطة طبیعی و منطقی با مصداق و مفهوم خود ندارند (yule,1985,18-19). اما در هر زبانی کلماتی وجود دارند که بر ارتباط طبیعی میان لفظ و معنا دلالت میکنند. کلماتی چون «عوعو»، «جیک جیک»، «وز وز»، «قار قار» و... که انعکاسی از صدای حیوانات و پرندگان هستند و کلماتی چون «بمب»، «ترقه»، «شرشر»، «خش خش» و... که انعکاس صدای پدیدههای مورد نظر هستند، از این نوع هستند. این کلمات را که «نام آوا»[2] میگویند، یک استثنا از قاعدة کلی «قراردادی بودن زبان» میدانند و تعداشان آن قدر زیاد نیست که بتواند قابل تعمیم به همة واژگان باشد. برخی از زبانشناسان این پدیده و این نوع کلمات را منشأ زبان دانستهاند و آن را «تئوری عوعو»[3] نامیدهاند (yule,1985,2).
در مقابل، نظریهای وجود دارد که مدافع ارتباط طبیعی و ذاتی میان نشانههای زبانی و مفاهیم آنها است. این نظریه هم در میان اندیشمندان اسلامی و هم در بین پژوهشگران غربی طرفدارانی دارد؛ به عنوان نمونه فلاسفهای چون جرجیاس و پروتگراس از عهد باستان به قدرت کلمات در متقاعد کردن مردم در محاکم قضایی و مباحث سیاسی توجه داشتهاند. افلاطون در رسالة «کراتیلوس» وجود ارتباط طبیعی میان کلمات را با مفهوم و ایدهای که منتقل میکنند، مطرح میسازد (Gerardus,2009:340). در میان متفکران اسلامی نیز، دانشمندانی چون خلیل بن احمد فراهیدی، سیبویه، عباد بن سلیمان صیمری، میرداماد، ابوعلی فارسی و شاگردش ابن جنی، سیوطی و... از طرفداران طبیعی بودن رابطة لفظ و معنا به شمار میروند. (نیکوبخت،1383: 119)
در قصص العلما تنکابنی آمده است، دو نفر از شاگردان میرداماد از وی پرسیدند، شما که دلالت الفاظ را ذاتی میدانید، بفرمایید معنای دو واژة «فسک و «پسک» چیست؟ میر پس از سه روز فکر کردن گفت گویا یکی مخرج بول و دیگری مخرج غایط باشد و ایشان تصدیق کردند. (شفیعیکدکنی، 1373: 317)
علاوه براین بعضی از پژوهشگران مدعی هستند که آواها و واجهای زبان واحدهایی بیمعنا نیستند و میان آوا و معنا رابطة مستقیمی وجود دارد (Hinton,1994)و معتقدند: «آواها همانند دیگر عناصر زبان میتوانند دارای معنا باشند» (Janis B. Nuckolls,1999,225). موریس گرامون[4] زبانشناس فرانسوی نیز یکی از زبانشناسانی است که در خصوص مفهوم و ارزش القایی آواها دیدگاههایی ارایه داده است. به نظر وی چنانچه صوتی با احساس یا اندیشهای تطابق داشته باشد، میتواند آن را القا کند. اصوات نرم برای بیان احساسات یا اندیشههای لطیف مناسبند و اصوات بم برای بیان احساسات و افکار سنگین، جدی، تأسف بار و حزنآلود. گرامون کوشید با پژوهش در باره شکلگیری نام آواها و رابطة لفظ و معنا در این گونه کلمات در زبانهای مختلف به ضوابط و قواعدی میان معنا، آوا و القای بار عاطفیشان دست یابد. (پویان، 1391: 38-40)
«ادبیات شناختی»[5] یکی از دانشهای میان رشتهای است که با استفاده از زبانشناسی، روانشناسی، و مردم شناسی در پی کشف شیوههای ارتباط معنا با آواها است. این دانش فرضیاتی را در زمینة تأثیرات خاص شعر و قواعد خاصی که در متون ادبی وجود دارد طرح میکند. (Tsur, 1997) و مدعی است، که بعضی آواها ذاتاً انتقال دهنده یا دربردارندة معنا هستند و این توانایی در اختیار شاعران قرار دارد. پیروان این دانش معتقدند، آواهای موجود در شعر حتی سریعتر و راحتتر از کلمات، معنا و احساس شاعر را به شنونده منتقل میکنند. (Tsur, 1992)
مثلاً صامتهای / ر/، /س/، /ش/ با مفهوم آسودگی و آرامش همراه است. (Tsur, 1992) همچنین برای انگلیسی زبانها، واکههای پیشین با مفاهیم کوچکی و روشنایی همراه هستند، مانند واژة ‘ping’ از طرف دیگر واکههای پسین با مفهوم بزرگی و تاریکی هماهنگ هستند، مانند واژة ‘bong’ (Becker & Fisher, 1988)
«در اغلب زبانهای دنیا بسیاری از کلماتی که با «ک» شروع میشود، بر معنی «مجوف بودن»، «پوشش چیزی قرار گرفتن» و... دلالت میکنند؛ مانند کت، کلاه، کاپشن، کتاب، کلاسور، کیسه، کیوسک و... همچنین خوشه همخوانی/fl/ در آغاز واژههای انگلیسی، اغلب ایدهی «نور متحرک» را تداعی میکند؛ مانند flame (شعله)، flash (برق، نور) و...» (نیکوبخت،1383: 126)
تفاوت آوا با واج: صداهای زبان از دو نقطه نظر مورد مطالعه قرار میگیرند، اگر از جهت چگونگی تولید و مشخصات فیزیکی مورد بررسی قرار گیرند آنها را «آوا»[6] مینامند، اما اگر آواها از نظر تعداد آنها در یک زبان خاص و چگونگی ایجاد تفاوت معنایی مورد مطالعه قرار گیرند، «واج»[7] نامیده میشوند (حقشناس، 1374: 16). واج در واقع جنبة ذهنی و انتزاعی آوا است؛ مثلاً، زبان فارسی به طور ثابت 29 واج دارد، شامل 23 صامت و 6 مصوت و تفاوت آن با حروف الفبا این است که واج جنبة تلفظی و حروف جنبة نوشتاری دارند، بدینترتیب حروفی که تلفظ یکسان دارند یک واج محسوب میشوند و یا مصوتهای کوتاه که نشانهای در حروف الفبا ندارند، حرف به شمار نمیآیند درحالی که هر کدام یک واج به حساب میآیند. در این مقاله، معمولاً از اصطلاح «واج» استفاده شده است و اگر جایی به جهت نقل قول از اصطلاح «آوا» استفاده شده است، به خاطر هم پوشانی این دو مفهوم است. واج را بین دو خط مایل نشان میدهند؛ مثلاً، /ب/ و حرف را میان گیومه مینویسند؛ مثلاً، «ب».
پرسشهای تحقیق
این مقاله سعی دارد پاسخی برای این پرسشها بیابد:
آیا واجها معنا و مفهوم خاصی را به شنونده القا میکنند؟
تکرار یک واج در شعر چه نقشها و کارکردهایی دارد؟
منبع تحقیق
از آن جا که یکی از رازهای موفقیت شاعران بزرگی چون حافظ، تسلط آنها بر زبان و استفادة بجا و مناسب از آن است، غزلیات این شاعر بزرگ، به عنوان منبع این پژوهش انتخاب شده است، تا کارکردهای آواها و تکرار آنها در شعر فارسی مشخص گردد.
1ـ2ـ تحقیقات مرتبط
پژوهشهایی چند در زمینة وجود ارتباط میان آوا و معنا صورت گرفته که مهمترین آنها عبارت است از:
ناتل خانلری (1345: 248-249) معتقد است که حروف زنگ خاصی دارند و هر زنگ در ذهن شنونده اثر خاصی ایجاد میکند؛ مثلاً، حرف «ل» از آواز به هم خوردن آب حکایت میکند: قُلقُل. یوسفی(1386: 167-212) در مقالهای تحت عنوان «موسیقی کلمات در شعر فردوسی» ضمن توصیف ارتباط موسیقی کلام و خواص صوت، به نقد و بررسی داستان رستم و اسفندیار میپردازد و هنر فردوسی را در استفاده از الفاظ و اصوات برای انتقال معنا و ایجاد موسیقی مناسب، وصف میکند.
وحیدیان کامیار(1375: 28) در «فرهنگ نام آوایی فارسی»، ارتباط میان آواها و معنا را مورد تأیید قرار داده است و معنا و مفهوم برخی از آواها (واجها) را در زبان فارسی بیان میکند.
نیکوبخت (1383: 131) در بحثی تحت عنوان سیما ـ معنایی مینویسد برخی آواها در هنگام تلفظ، حالتی به اندامهای گفتاری میدهند که با معنا و مفهوم مورد نظر تناسب دارند؛ مثلاً، واژههای «بوس» و «ماچ» با گرد شدن لبها و باز و بسته شدن دهان تلفظ میشوند که با عمل بوسیدن تناسب دارد. در این بیت از حافظ:
(6/143)
در مصراع اول از واجهایی استفاده شده است که هنگام قرائت آنها دهان پیوسته باز میماند و حالت حیرت، خیرگی و زلزدن به چیزی را تداعی میکند در حالی که در مصراع دوم، هنگام قرائت واجها و واژهها، با به هم خوردن لبها و باز و بسته شدن دهان، عمل بوسیدن را ملموستر و محسوستر به نمایش میگذارد. (نیکوبخت،1383: 131)
پویان (1391) در مقالهای تحت عنوان «سبکشناسی آوایی شعر حافظ شیرازی با توجه به دیدگاههای موریس گرامون» با توصیف دیدگاههای گرامون، زبانشناس فرانسوی، ارزش القایی و بار عاطفی واجها را مورد بررسی قرار داده و نقش تکرار واحدهای زبانی را در القای مفاهیم موسیقایی و عاطفی بیان میکند.
کرمی و حسامپور (1383) آرایة واجآرایی و تکرار را در شعر خاقانی مورد مطالعه قرار دادهاند. ایشان در بخشی از این مقاله مفاهیم و موسیقی تکرار برخی واجها را در شعر خاقانی بررسی کرده و در بخشهایی به توصیف تکرار در سطح واژه و نیز آرایههای مرتبط با تکرار پرداختهاند.
کرمی و دهقانیان (1389) در مقالة دیگری، شگردهای زبانی، موسیقایی و مضمونپردازی خاقانی را مورد بررسی قرار داده و نقش تکرار واجها را در ایجاد موسیقی مناسب کلام این شاعر توصیف کردهاند.
غلامحسینزاده (1389) نقش تکرار آوایی را در انسجام واژگانی شعر عروضی فارسی مورد پژوهش قرار داده که ضمن معرفی بحث انسجام و عوامل آن، به شرح و توضیح واجآرایی و انواع آن در شعر فارسی پرداخته است.
روحانی و عنایتی قادیکلایی (1389) در مقالة «کارکرد واج آرایی و تکرار در موسیقی شعر احمد شاملو» تکرار انواع واجها و نقش آنها در ایجاد موسیقی را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که دلایل کاربرد آرایههای تکرار و واج آرایی در شعر شاملو عبارت است از: غنی ساختن موسیقی، تأکید بر مضمون خاص، رفع تردید خواننده، ایجاد تکیهگاه کلام و جلب نظر مخاطب.
1ـ3ـ شیوة تحقیق
برای توصیف ارتباط آواها (واجها) با مفهوم و کارکردشان، متون شعری مناسب تشخیص داده شد و از آن میان غزلیات حافظ انتخاب شدند، چون از یک سو، شعر و غزل با ویژگیهای خاصی که دارد بافت مناسبی برای مطالعة این موضوع است و از سوی دیگر هنر و توانایی حافظ در به کارگیری امکانات زبان در حد کمال میباشد؛ بنا بر این با بررسی دیوان این شاعر برجسته فارسی، ابیاتی که دارای تکرار واجی بودند یا در کاربرد واجهایی برجستگی و نمود داشتند، استخراج شده و از نظر مفهوم و یا نقشی که این واجها در بیت ایفا میکنند، مورد بررسی، طبقهبندی و تحلیل و توصیف قرار گرفتند.
2ـ بحث و بررسی
ویژگیهای مختلف آواها و جایگاه تولید و نحوة تلفظ آنها موجب شده است که هر آوا (واج) انعکاس دهندة حس یا مفهوم خاصی باشد. آواها به طور کلی به دو نوع مصوت (واکه) و صامت (همخوان) تقسیم میشوند. حالت اندامهای گفتار در هنگام ادای مصوتها به طور طبیعی با تلفظ صامتها فرق دارد و مصوتها به مراتب راحتتر و آسانتر بیان میشوند، چون هوای بازدم بدون برخورد با مانعی در دهان، خارج میشود. در صامتها نیز صامتهای روان، سهلتر از صامتهای سایشی و سایشیها آسانتر از انسدادیها تلفظ میشوند. این خصوصیات میتواند به طور آگاهانه یا نا آگاهانه در نشان دادن منظور یا احساس شاعر و گوینده مؤثر باشد و حتی میتوان با بررسی و تحلیل آواهای گفتار و نوشتار کسی، به احساس واقعی و درونیش پی برد.
با مطالعه و بررسی غزلیات حافظ، ابیاتی که دارای تکرار واج یا واجهای خاصی بودند استخراج شدند و این نتیجه حاصل شد که کاربرد آواها (واج ها) در شعر حافظ پنج نقش عمده دارد، که عبارتند از: 1ـ انتقال مفهوم 2ـ تأکید بر مفهوم اصلی 3ـ انتقال حس 4ـ افزایش موسیقی 5ـ ایجاد انسجام
2ـ1ـ انتقال مفهوم
وجود رابطة فرم و معنا قابل انکار نیست. لفظ و مضمون از هم جدا نیستند. لفظ ظرفی است متناسب با محتوا و محتوا به رنگ کلام و لفظ است. به گفتة باختین (1981: 269) «صورت[9] و مضمون[10] در کلام[11] یکی هستند.»
صاحب نظرانی که به وجود رابطة طبیعی میان آوا و مفهوم معتقدند، مدعی هستند که علاوه بر واژهها، آواها (یا واج ها) نیز در انتقال معنا و مفهوم نقش دارند؛ این ادعا به ویژه در زبان ادبی قابل توجه است. «الکساندر پوپ، شاعر و منتقد معروف انگلیسی، بر این عقیده است که در هر شعر صوت باید انعکاسی از معنی و ارتباطی با آن داشته باشد.» (یوسفی، 1386: 172). برخی از پژوهشگران، معنا و مفهوم آواها (واجها) را به تفکیک ذکر کردهاند. وحیدیان کامیار (1375، 28) معنا و مفهوم برخی آواها را چنین بیان میکند:
1ـ آواهای انسدادی لبی (ب وپ) بر صداهای انفجاری، سرعت و حرکت دلالت دارد.
2ـ آواهای م ون بر زمزمه موسیقی دلالت دارد.
3ـ آوای ل بر مایع روان، جوی آب، استراحت و سرخوشی دلالت دارد.
4ـ آواهای ت د ک گ چ، ح، غ حاکی از خشونت، درشتی، سختی و سروصداست.
5ـ س و ش بر صداهای نرم و صاف و آرامش بخش دلالت دارد.
6ـ ز به بافت کلام خشونت میدهد.
7ـ ف و تا حدی «و» حاکی از باد، پریدن و هرنوع حرکت سبک و ساده است.
8ـ «ر» بیشتر در بافتهای دارای صدا و حرکت به کار میرود (نیکوبخت،183: 127)
شاعران بزرگ با آگاهی و تسلط بر مفهوم آواها توانستهاند آثار ماندگاری بیافرینند. نمونة آن مسمط خزانیه منوچهری دامغانی است که با تکرار واجهای /خ/ و / ز/ مفهوم خشکی و خشونت خزان را به شنونده منتقل میکند و حتی شدت و قدرت انتقال مفهوم توسط این آواها، بیشتر از توانایی کلمات است. به گونهای که لرز و سرمای خزان تا عمق وجود شنونده نفوذ میکند:
و یا شاعری چون فردوسی، با علم و آگاهی به این موضوع، به خوبی از مفهوم آواها استفاده کرده است. به عنوان نمونه در بیت زیر، خشم رستم و خشونت جنگ طلبی اسفندیار در تکرار واج /خ/ به زیبایی بیان شده است:
حافظ نیز از این امکان زبان و قدرت آواها، کاملاً آگاه بوده و در شعر خود به زیبایی از آن بهره برده است.
(8/280)
«تکرار زیاد حرف «س» و قرار دادن آنها در کنار هم میتواند رشتة تسبیح و صدای تسبیح گویی را فرا یاد آورد.» (کرمی و حسامپور، 1383: 140) علاوه بر آن به عقیدة نگارنده، شاعر با تکرار واج /س/ صدای «هیس» را نیز ایجاد میکند که شنونده را به سکوت دعوت کرده، متوجه گرداند که این مسئله یک راز است و بازگو نشود.
گاهی شاعر برای القای مفهوم به کمک واژه و واج، بیان خود را به گونهای سمعی و بصری میکند؛ مثلاً، در مصراع دوم بیت زیر، علاوه بر آن که شنونده واژة «بوسه» را میشنود، تکرار واج /ب/ که از واجهای دولبی است، حالت بوسه را نشان میدهد:
(6/143)
واج /م/ نیز دو لبی است. تکرار آن در کنار /ب/ باز عمل «بوسیدن» را نشان میدهد و نیز تکرار /چ/ صدای «ماچ» را در مصراع دوم منعکس میکند.
(4/245)
تکرار واج /خ/ در بیت زیر، باعث شده است که عمداً فضای خشونت، تهاجم و حمله بر بیت ـ مخصوصاً در قسمت پایانی ـ حاکم شود، به طور که بیت از حالت تغزلی به حماسی متمایل میگردد:
(7/588)
و یا تکر /خ/ در بیت زیر «یادآور گرفتگی کسی است که به سختی نفس میکشد و گویی عاشق در فراق معشوق به مرگ نزدیک شده و این فراق به قدری توانفرساست که عاشق نای نفس کشیدن نیز ندارد و یا نفسهای آخر خود را میکشد.» (کرمی و حسامپور، 1383: 141)
(3/360)
پند و نصیحت از موضوعاتی است که معمولاً لطافت در آن کم رنگ است و بیشتر به حالت امر و تحکم گرایش دارد. و این واقعیت را در کلام شاعر میتوان دید. در مصراع دوم بیت زیر تکرار (6بار) صامت انفجاری /د/ بیانگر شدتی است که شاعر در کلام خود گنجانده است:
(7/577)
واج / ر/ بیانگر مفهوم روانی و حرکت است. در بیت زیر شنونده علاوه بر شنیدن خبر «رفتن دلبر»، حرکت وی را با تکرار صامت/ ر/ (10بار) حس میکند و علاوه بر آن تکرار صامت انسدادی /د/ غم و غصهی شاعر را نمایان میکند:
(1/189)
در بیت زیر نیز شاعر به کمک واج / ر/، حرکت و جریان شراب را در گلو نشان میدهد و با استفاده از واج/ غ/ صدای گلو را تصویر میکند:
(5/44)
تکرار واج انسدادی /گ/ در بیت زیر عادی نیست. این واج انسدادی ـ کامی توانسته است با کمک واجهای /ک/، /ح/ و /ق/ صدای «هق هق» گریه را در بیت به وجود آورد و فضای غم را در آن ایجاد کند:
(3/62)
در بیت زیر که شاعر در مورد تقدیر و گردش روزگار سخن میگوید، با تکرار (8 بار) واج / ر/ حرکت گذشت ایام را به ذهن شنونده القا میکند و نیز با تکرار واجهای /گ/، /ک/ و/ د/ گردی و دوران روزگاران را به تصویر کشیده است:
(5/150)
واج /م/ معمولاً بیانگر مفهوم بزرگی و عظمت است. وجود این واج در کلمة «مادر» (در اغلب زبانها واژة «مادر» دارای واج /م/ است)[12] نشانهای از این ویژگی است. در بیت زیر، شاعر با تکرار این واج عظمت مباحث مورد نظرش را بیان میکند:
(1/292)
در بیت زیر نیز، موقعیت پیش آمده برای شاعر مناسب و با عظمت بوده است و این حالت را با تکرار واج /م/ بیان کرده است.
(4/290)
مصوتها از جهت جایگاه زبان در دهان، به دو نوع کوتاه و بلند تقسیم میشوند. در زبان فارسی سه مصوت /a/، /e/ و /o/ کوتاه و سه مصوت / â/، /i/ و /u/ بلند هستند. مصوتهای بلند بیش از مصوتهای کوتاه بر آرامش و وقار دلالت دارند و مصوتهای کوتاه حاکی از حرکت سریع و ابراز هیجانات هستند. (وحیدیان کامیار، 1375: 28-30) علاوه بر آن تلفظ مصوت /ا/ که با دهان باز و کشش بیشتر نسبت به مصوتهای دیگر همراه است، و نیز شکل بلند آن، بیانگر علو و ارتفاع است؛ در مصراع اول بیت زیر، شاعر که از علو مرتبه و مقام عالی محبوب سخن میگوید. علاوه بر استفاده از کلمات، با تکرار مصوت /ا/ در بیان این معنا و مفهوم میکوشد.
(2/245)
در بیت زیر، این حالت بیشتر در مصراع دوم دیده میشود؛ علو مرتبة الطاف خداوندی و واثق شدن به این درگاه، با تکرار مصوت /ا/ نشان داده شده است.
(1/598)
همچنین در بیت زیر، شاعر برای نشان دادن حالت دعا از تکرار این مصوت استفاده کرده است. به طوری که با خواندن بیت، انسانی متصور میشود که دستها را به آسمان بلند کرده و خواستههایش را از درگاه باری تعالی میطلبد.
(1/165)
و نیز مقام بلند و عالی یار در بیت زیر، با تکرار قابل توجه مصوت /ا/ بیان شده است:
(1/211)
شاعر علاوه بر شکل تلفظی واج /ا/ به شکل نوشتاری آن نیز توجه داشته است، بنا بر این در وصف یار، قامتش را به حرف «الف» تشبیه میکند و برای بیان بهتر این امر، مصوت بلند /ا/ را در حد قابل توجهی تکرار میکند:
(4/428)
مصوتها از جهت جایگاه تلفظ در دهان، به دو گونة پیشین و پسین تقسیم میشوند؛ سه مصوت /i/، /e/ و /a/ پیشین و سه مصوت /o/، /â/ و /u/ پسین هستند. به گفتة وحیدیان کامیار (1375: 28-30) مصوتهای پیشین زیر هستند و بر کوچکی دلالت دارند در حالی که مصوتهای پسین بم هستند و بزرگی را میرسانند. این موضوع به خوبی در بیت زیر دیده میشود. در مصراع اول که شاعر در مورد ضعف و ناتوانی خود میگوید، مصوتهای پیشین بیشتر مورد استفاده قرار گرفتهاند، اما در مصراع دوم که یاد «بالا بلندان» به میان میآید، تعداد مصوت پسین به نسبت بیشتر میشود، به علاوه تکرار مصوت بلند /â/ تداعیگر قامت بالابلندان نیز هست:
(1/437)
همچنین در بیت زیر، کاربرد مصوتها هماهنگ با تفاوت موضوع در دو مصراع فرق میکند؛ مصوت غالب در مصراع اول/â/ است که برای دعا در حق «گدایان خرابات» مناسب است ولی مصوت غالب در مصراع دوم /a/ است که با حقارت «اََنعام» هماهنگی و تناسب دارد:
(7/245)
در بیت زیر، شاعر کثرت فارغ بودن یاران از حال دوست و فراوانی عشق و محبت خود را با تکرار مصوت بلند / â/ بیان میکند:
(3/140)
همین طور تکرار مصوت / â / در مصراع دوم بیت زیر، فراوانی احساس میل شاعر و شیرینی آن را نشان میدهد:
(5/8)
2ـ2ـ تأکید بر مفهوم اصلی
همان طور که گفته شد واجها دارای خواص فیزیکی خاصی از نظر چگونگی و جایگاه تولید هستند؛ مصوتها روانتر و راحتتر از صامتها تلفظ میشوند. مفهومی که مصوتهای پیشین منتقل میکنند، با مفهوم مصوتهای پسین فرق میکند. بیان صامتهای انسدادی از صامتهای روان و سایشی سختتر است و مفاهیمی که هر کدام منقل میکنند متفاوت است. اما گاهی بسامد یک یا چند واج نه به جهت خاصیت فیزیکی آنها، بلکه به خاطر تأکید بر کلمه و مفهومی است که واجهای مورد نظر بیانگر آن است؛ مثلاً، واجهای /ک/ و /چ/ به خاطر کلمات «کی، کو، کجا، چه و چگونه» بیانگر حالت پرسش هستند و واجهای /ن/ و /م/ نشان دهندة حالت نفی ونهی هستند.
حافظ در بیت زیر با تکرار قابل توجه واج /ک/ علاوه بر آن که موجب افزایش موسیقی شعر شده است، انعکاس دهندة واژة «کیست» میباشد که واژة مرکزی بیت است و نیز مفهوم پرسشی بودن آن را مورد تأکید قرار داده است:
(1/257)
و نیز در بیت زیر، تکرار واج /ک/، تأکیدی است مضاعف بر ادات پرسشی «که» و «کجا». علاوه بر آن که تکرار صامت انسدادی /ک/ بیانگر حس ناخوشایند شاعر نیز هست:
(5/138)
در بیت زیر نیز، محوریت شعر و هستة اصلی فعل «بگشا» است بنا بر این شاعر با تکرار واجهای /گ/، /ش/ و /ا/ بر این موضوع تأکید میکند:
(6/285)
واجهای /ن/ و /م/ که صامتهای خیشومی هستند، علاوه بر ایجاد زمزمه موسیقایی در شعر، میتوانند به عنوان نشانههای نفی و نهی بر این مفهوم تأکید کنند. حافظ در بسیاری از ابیات، با استفاده از این واجها و تکرار قابل توجه آنها، نفی یک موضوع را مورد تأکید قرار داده است:
(4/83)
در بیت زیر نیز، حالت نفی هم با واژهی «نیست» بیان شده و هم با تکرار صامتهای /م/ و /ن/ مورد تأکید قرار گرفته است:
(1/104)
همچنین تکرار قابل توجه صامتهای /ن/ و /م/ (10 بار) خود به خود، معنا و مفهوم نفی را در بیت زیر ایجاد کرده است.
(4/8)
ابیات زیر نیز نمونههایی از کاربرد این واجها است، جهت تأکید بر نفی و نهی که موضوع محوری کلام میباشد:
(3/101)
(1/498)
تکرار واج /ق/ به همراه واجهای /ا/ و /ل/ در بیت زیر، علاوه بر ایجاد آهنگ و موسیقی، موجب شده است، درس و مباحثه تداعی و تکرار عبارت «قال فلان» یادآوری شود که از عبارتهای رایج در مباحث مکتبخانهها بوده است:
(2/496)
گاهی صدای درون پر آشوب شاعر از کلام او شنیده میشود. تکرار غیر عادی واجهای /د/، /ا/ و /ب/ در بیت زیر، صدای داد و بیداد شاعر را به گوش میرساند:
(1/139)
و همچنین تکرار واجهای /د/ و /ا/ در بیت زیر، باعث شده صدای «داد» شاعر مخصوصاً در مصراع دوم شنیده شود. علاوه بر آن که تکرار صامت خشک و خشن /خ/ در مصراع اول سختی حالت صبر و تحمل عاشق را بیان میکند:
(7/172)
و نیز تکرار واجهای /د/ و / ر/ باعث شده است که از تمام بیت زیر، واژة «درد» شنیده شود:
(2/341)
2ـ3ـ انتقال حس شاعر
زبان شاعر و گوینده خودآگاه یا ناخودآگاه، تحت تأثیر احساسات گوینده است و احساسات او بر انتخاب آواهای او تأثیر میگذارد. واجها با توجه به نحوه و جایگاه تولیدشان، ویژگیهای خاصی مییابند، برخی راحتتر و با فشار و استرس کمتری بیان و بعضی دیگر با ایجاد انقباض بیشتری در اندام گفتار تلفظ میشوند. این موضوع موجب میشود که گوینده در حالات مختلف، به استفاده از واجهای مختلفی تمایل نشان دهد. هنگام آرامش و شادی، از واجهای روان و سایشی، بیشتر استفاده کند و هنگام غم و عصبانیت، از واجهای انسدادی و انقباضی این امر غالباً ناخودآگاه است و همانطور که اعضای بدن متناسب با حالات و احساسهای گوناگون عکسالعمل نشان میدهند، هماهنگی اندامهای گفتار با احساسات متفاوت، خود به خود بر تولید واجها تأثیر میگذارد. فردوسی آن گاه که از جنگ و تیراندازی سخن میگوید، شدت و تندی کلامش را میتوان از واجهای شعرش حس کرد. در بیت زیر، واجهای /خ/ و /چ/ بیانگر احساس شاعر است و حس خشونت و جدیت را به شنونده منتقل میکند. علاوه بر آن که همراهی این واجها با واج / ر/، موجب به گوش رسیدن صدای «خرچ خرچ» کشش کمان نیز میشود:
و شعر شاعری بزرگ چون حافظ، نمونه مناسبی است برای نشان دادن این موضوع و امکان فابل توجهی که در زبان وجود دارد. با مقایسة دو بیت زیر، این واقعیت را به خوبی نشان میدهد:
الف)
(3/248)
ب)
(5/183)
بسامد بالای واجهای شادیآور و آرامشبخشی چون /س/ و /ش/ در بیت «الف»، احساس شادی و آرامش شاعر را نشان میدهد؛ حال آن که وجود واج خشک و خشن /خ/ در بیت «ب»، بیانگر غم و غصة وی است.
و یا در بیت زیر، حس حسرت و غم شاعر به خوبی دریافت میشود و علل درک این حس کاربرد واجهای انسدادی /گ/ و / د/ است
(3/16)
اما تکرار صامت شادآور /ش/ در بیت زیر و همراهی آن با مصوت بلند /او/ باعث شده است که کلام شاعر از حس خوشی و سرمستی وی لبریز شود:
(4/235)
در بیت زیر نیز وجود واجهای /ش/ و /س/ علاوه بر آن که بر موضوع شعر(جوش و شور) تأکید میکند، نشان دهندة حس شادی شاعر است و این احساس کاملاً به شنونده منتقل میشود:
(1/291)
همچنین کاربرد و تکرار غیر عادی صامت /ش/ و مصوت /ا/ در بیت زیر، خود به خود احساس شور و سرمستی شاعر را نشان میدهد:
(1/263)
گاهی دو مصراع یک بیت بیانگر دو حس متفاوت هستند. این تفاوت هم در کلمات بیت بروز یافته است و هم در واجهای آن. مصراع اول بیت زیر که حاکی از تلخکامی و صبر در هجر دوست است، واجهای غالبش /ک/، /ت/ و/د/ است که واجهای انسدادی میباشند، اما در مصراع دوم که شاعر به لطف معشوق امیدوار میشود، صامت /ش/ و مصوت/ ا/ که بیانگر حس شادی و آرامشند، واجهای غالب میشوند:
(7/337)
همین طور در بیت زیر، شاعر وقتی از شیرینی لولیان سخن میگوید احساس شادی خود را با واج / ش/ نشان میدهد، اما زمان سخن گفتن از دلرباییشان، حسرت خود را با واجهای انسدادی /ب/، /د/، /ت/ /ق/ و صامتهای سایشی و خشک /چ/ و /خ/ بیان میکند:
(3/4)
احساس شادی و شوری که با تکرار واج /ش/ در بیت زیر نیز، دیده میشود به نظر میرسد به خاطر یادآوری خاطرات شیرین گذشته است:
(1/279)
در بیت زیر که شاعر به رندان پارسا بشارت میدهد به شکل قابل توجهی بسامد مصوت /ا/ افزایش مییابد که خود القا کنندة بشارت است:
(9/8)
اما در بیت زیر که شاعر قصد نصیحت مخاطب دارد، حس و حال و قاطعیت بیان وی در بروز و تکرار واجهای محکمی چون واجهای انفجاری /ت/ (ط) و /ب/ نمود یافته و موجب افزایش تأثیر نصیحت شده است:
(7/37)
و در بیت زیر این حالت با تکرا واج انسدادی /د/ و پشتیبانی صامت /ب/ متجلی گشته است:
(3/11)
تکرار صامت /خ/ در بیت زیر، حال خراب و خمار شاعر را نشان میدهد و علاوه بر آن موجب ایجاد پیوند و انسجام دو مصراع بیت میشود:
(6/33)
تکرار صامتهای انسدادی /گ/، /ک/ و /ب/ در بیت زیر نیز از یک سو بیانگر احساس غم و تشویش شاعر است و از سوی دیگر، انتقال دهندة این حس به شنونده میباشد:
(3/106)
ولی تکرار صامت روان / ل/ در بیت زیر، حس امیدواری و آرزوی شاعر را به همراه دارد که به وصال و حل مشکلات میاندیشد:
(1/413)
حس خشم شاعر در بیت زیر کاملاً قابل تشخیص است و این حس، در بسامد بالای واج خشن /خ/ نمایان شده است:
(5/637)
تکرار صامتهای انسدادی /ق/، /د/ و /ت/ در بیت زیر نیز، حس سختی و صلابت شاعر را مشخص کرده، آن را به شنونده منتقل میکنند:
(4/326)
گاهی هم قرینهای جز واجها برای نشان دادن احساس شاعر وجود ندارد؛ مثلاً، در بیت زیر، احساس واقعی شاعر را نمیتوان از واژههای شعر فهمید، بلکه تکرار صامت /ش/ و همراهی آن با مصوتهای بلند، حس شادی و خوشحالی شاعر را فاش میکند:
(5/383)
2ـ4ـ افزایش موسیقی درونی
تکرار به طور کلی فایدة موسیقایی دارد و علاوه بر کاربردهای دیگر در افزایش موسیقی شعر مؤثر است، به طوری که اگر بگوییم سهم عمده در ایجاد موسیقی شعر مربوط به تکرار است، گزاف نیست چون تکرار، چه در سطح واژه، چه در سطح هجا و چه در سطح آوا، از اسباب ایجاد موسیقی شعر است.
زیبایی شعر محصول هماهنگی زیبایی برونی و زیبایی درونی آن است. «منظور از موسیقی درونی، مجموعه تناسبهایی است که میان صامتها ومصوتهای کلمات هر شعر ممکن است وجود داشته باشد؛ مثلاً، اگر در شعری مصوتهای /ا/ یا /او/ یا /ای/ تکرار شود، این خود نوعی موسیقی ایجاد میکند.» (خانلری، 1332: 163 به نقل از روحانی، 1389: 44) «موسیقی درونی و یا همآهنگی کلمات زاییدة عوامل گوناگون است از آن جمله مصوتها، صامتها، ترکیب آنها و چگونگی تکرار اصوات و هجاها در کلمات شعر.» (یوسفی، 1386: 174)
شاعر میتواند برای هماهنگی و ایجاد غنای مساوی الفاظ، واژهها را به طور صحیح در کنار هم قرار دهد. مصوتها، به ویژه مصوتهای بلند در یک مجموعه خوشآهنگتر از صامتها هستند؛ زیرا صامتها صرفاً طنیناند. پس در ابیاتی که درصد مصوتهای آن بیش از صامتهاست آهنگ یا طنین بیشتری دارد. (فیاض منش، 1384: 172)
هماهنگی آواها علاوه بر القای معنایی خاص در ایجاد موسیقی درونی شعر نقش بسزایی دارند.
«گوشههایی از موسیقی کلام در شعر فارسی از لحاظ فیزیکی مبتنی بر یکی از خواص صوت از نوع امتداد، شدت، زیر و بمی و طنین و از مجموع بافت سخن است که آهنگ آن پدید میآید. هر یک از واجها دارای کیفیتی است مثلا صدای مصوت بم «اُ=o» با مصوت زیر «ای=i» بکلی متفاوت است. زنگ حروف غنه م ن با حروف لبی ب پ فرق دارد حرفهای انسدادی ب پ با حروف سایشی س ش یکی نیست و... برای مثال در این بیت حافظ
(1/322)
مصوتهای زیر غلبه دارد و این آهنگ با رسیدن بهار و دعوت به شادی مناسبتر است اما در بیت منوچهری
مصوتهای بم، وحشت بیابان را بهتر تجسم میکند.» (یوسفی، 1386: 200و201)
در بیت زیر، حافظ با تکرار واج /ی/ موسیقی درونی بیت را افزایش داده؛ علاوه بر آن که باعث ایجاد انسجام بین جملهها نیز شده است:
(1/10)
تکرار واجهای /ع/، /ل/ و /م/ در بیت زیر، علاوه بر آن که بر مرکزیت موضوع و محور اصلی شعر که «عمل» است تأکید دارد، به میزان قابل توجهی موسیقی شعر را افزایش داده و آهنگ خاصی به آن بخشیده است.
(3/64)
در بیت زیر نیز، تکرار قابل توجه واجهای /د/، / ا/، /م/ و /ن/ خود به خود آهنگ «دام دا دا دام» را به گوش شنونده میرساند. همچنین تکرار این واجها ناظر بر محوریت شعر «دام و دان» نیز هست.
(3/87)
همچنین در بیت زیر آهنگ «د دم دم دم» به کمک وزن شعر (بحر هزج) آمده و تأثیر موسیقایی آن را چند برابر کرده است
(1/429)
اغلب تکرارهای واجی در شعر حافظ علاوه بر فایدة موسیقایی، کاربردهایی چون انتقال حس یا انتقال مفهوم دارد، در بیت زیر تکرار واجهای /ج/، /ا/ و /ن/ ضمن تأکید بر واژة کلیدی شعر، (جان) موجب ایجاد موسیقی درونی آن شده است.
(1/170)
و نیز در بیت زیر، تکرار واجهای /م/، /ی/ و /ر/ موجب شده است که از همة بیت، صدای «میر» شنیده شود و موسیقی فوقالعادهای در شعر ایجاد شود.
(1/128)
2ـ 5 ـ ایجاد انسجام
انسجام پیوند میان جملههایی است که یک متن[13] را تشکیل میدهند بر اساس نظریة هالیدی یک گونه از انسجام، انسجام واژگانی[14] است. و یکی از انواع انسجام واژگانی، تکرار است. منظور از «تکرار» در نظریة هالیدی، تکرار واژه در دو و یا چند جمله است، که موجب پیوند و انسجام بین آن جملهها میشود.
در این بخش از مقاله با ذکر نمونههایی، نقش و تأثیر تکرار واجها در ایجاد انسجام، مورد بررسی و توصیف قرار میگیرد. با بررسی غزلیات حافظ، به شواهدی برمیخوریم که در یک بیت، دو جمله بدون داشتن عناصر انسجام دیگر و تنها با تکرار یک یا چند واج پیوند یافتهاند.
(1/246)
در بیت فوق هر مصراع یک جملة مستقل است و عناصر انسجامی ـ چون حروف ربط، ارجاع، تکرار واژه یا حذف ـ برای اتصال آنها وجود ندارد و آنچه موجب پیوند دو جمله شده است وجود واجهای /ا/، /ت/ و /م/ در کلمات «ذاتم و صفاتم» و /د/،/-َ /، /ن/ در کلمات «کردند» و «دادند» است.
در بیت زیر، نیز تکرار واجهای /ن/ و /گ/ در کلمات «نگر و نگاه» و واج /ش/ در کلمات «شوخی» و «چشم» به ایجاد انسجام دو مصراع کمک کرده است. البته وجود ارتباط معنایی میان «نرگس» و «چشم دریده» هم در پیوند دو جمله تأثیر دارد.
(4/172)
تکرار واجهای /ا/، /س/، /ت/ در واژههای «آستین» و «آستان» که موجب ایجاد آرایة شبه اشتقاق در این کلمات شده است، موجبات انسجام میان دو مصراع را فراهم آورده است:
(8/172)
گاهی شاعر با تکرار آواهای متناظر در کلمات دو مصراع، پیوندی مناسب میان جملات ایجاد میکند. به عنوان نمونه در بیت زیر، تکرار واجها در دو کلمة «در» و «بر» و موازنة «لب» و «سر» و نیز تکرار و توازن «تشنه» و «کشته» پیوند ناگسستنی میان دو مصراع به وجود آورده است:
(2/348)
در بیت زیر نیز تکرار واج /ا/، در کنار تکرار واژة «صحبت» موجبات انسجام دو مصراع را فراهم میآورد:
(5/548)
در مصراع اول بیت زیر، مصوت بلند «ا» در واژههای «وفا»، «یار» و «ما» تکرار شده است. در مصراع دوم نیز همین مصوت در واژههای «را»، «انکار»، «کار» و «ما» تکرار شده است و این سبب انسجام دو جمله شده است:
(1/211)
3ـ نتیجه
بر اساس نظریات رایج زبانشناسی، زبان پدیدهای قراردادی است و رابطة طبیعی میان زبان و معنا وجود ندارد و آواها (واجها) واحدهایی بیمعنا محسوب میشوند؛ با این حال برخی صاحبنظران به وجود رابطه طبیعی میان آوا و معنا اشاره کردهاند.
این مقاله جهت تحلیل و توصیف ارتباط آواها (واجها) با معنا و مفهوم، شعر فارسی را مورد پژوهش قرار داد و از میان اشعار فارسی غزلیات حافظ را به عنوان دادههای تحقیق برگزید که برای نشان دادن این امر، مناسبتر بود.
ضمن مطالعه و بررسی غزلیات حافظ، ابیاتی که ویژگیهای آوایی بارز و تکرار واجی داشتند، استخراج شده و نقش و کارکرد واجها در آن ابیات، تعیین و طبقهبندی شد. نتایج به دست آمده از این پژوهش مشخص کرد که واجها پنج نقش عمده را در شعر ایفا میکنند که عبارتند از: 1ـ انتقال معنا 2ـ تأکید بر مفهوم اصلی 3ـ انتقال احساس 4ـ افزایش موسیقی
5ـ ایجاد انسجام. جهت روشن شدن موضوع هرکدام از این پنج کارکرد با شاهد مثالهای مناسبی از اشعار حافظ مورد معرفی و توصیف قرار گرفتند.
منابع و مآخذ
1ـ پویان، مجید. «سبکشناسی آوایی شعر حافظ شیرازی با توجه به دیدگاههای موریس گرامون». فصلنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر (بهار ادب) سال پنجم، شماره سوم، شماره پیاپی 17، صص35-47، 1391.
2ـ حافظ شیرازی، خواجه شمسالدین محمد. لسانالغیب. به کوشش خلیل خطیب رهبر. تهران: انتشارات صفی علیشاه،1370.
3ـ حقشناس، علیمحمد. آواشناسی (فونتیک). تهران: انتشارات آگاه، 1374.
4ـ روحانی، مسعود؛ عنایتی قادیکلایی، محمد، «کارکرد واج آرایی و تکرار در موسیقی شعر احمد شاملو»، فصلنامه پژوهشهای ادبی، سال 7، شماره 28، صص 41-60، 1389.
5ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر. تهران: انتشارات آگاه، چ چهارم، 1373.
6ـ صهبا، فروغ، «مبانی زیباییشناسی شعر»، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره بیست و دوم شماره سوم (پیاپی 44) صص 90-109،1384.
7ـ غلامحسینزاده، غلامحسین؛ نوروزی، و حامد، «نقش تکرار آوایی در انسجام واژگانی شعر عروضی فارسی»، نشریه ادب و زبان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، شماره27، 1389.
8 ـ فیاضمنش، پرند، «نگاهی دیگر به موسیقی شعر و پیوند آن با موضوع، تخیل و احساسات شاعرانه»، دو فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، دوره جدید، شماره چهارم، صص 163-186، 1384.
9ـ کرمی، محمدحسین؛ حسامپور، سعید، «واجآرایی و تکرار در شعر خاقانی»، دو فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره سوم، صص 137-161، 1383.
10ـ _________ و دهقانیان، جواد، «خاقانی، معمار زبان و خیال»، فنون ادبی، دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره1، صص 1-16، 1389.
11ـ ناتل خانلری، پرویز. شعر و هنر. تهران: بینا، 1345.
12ـ ________موسیقی الفاظ. سخن، دوره5، شماره3،1332 .
13ـ نیکوبخت، ناصر، «صوت آواها و نظریه منشأ زبان»، فصلنامه پژوهشهای ادبی، شماره3، صص115-133، 1383.
14ـ وحیدیانکامیار، تقی. فرهنگ نامآوایی فارسی. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی، 1375.
15ـ یوسفی، غلامحسین. موسیقی کلمات در شعر فردوسی. مجموعه مقالات کاغذ زر. تهران: سخن، چاپ دوم، صص167-212، 1386.
1- Bakhtin.M.M (1981)The Dialogic Imagination, University of Texas press.
2- Becker, Judith A. and Sylvia K. Fisher (1988) Comparison of Associations to Vowel Speech Sounds by English and Spanish Speakers. The American Journal of Psychology 101.51-57.
3- Crystal, David (2002). The Cambridge Encyclopedia of Language. Cambridge: Cambridge.
4- Gerardus Heijdra, Michel(2009) Darwinian Explanations of the Origin of Language, Universiteit Amsterdam
5- Janis B. Nuckolls(1999) Annual Review of Anthropology Vol. 28, , pp. 225-252
6- Hinton, Nicholas & John. Ohala (Eds.) (1994) Sound symbolism. Cambridge: Cambridge university press
7- Tsur, Reuven (1992) What makes sound patterns expressive? Duke University Press.
8-ـــــ (1997) Aspects of Cognitive Poetics. unpublished. http://www2.bc.edu/~richarad/lcb/fea/tsur/cogpoetics.html
9- Yule.George (1985) The study of Language,Cambridge university press
منبع مطلب : za.iau-arak.ac.ir
مدیر محترم سایت za.iau-arak.ac.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
غزلیاز دیوان حافظ بیایید که نمونه مناسبس برای کار برد واج ارایی وواژه ارایی باشد