بنای شهر بغداد در زمان کدام خلیفه عباسی بود مطالعات هشتم
بنای شهر بغداد در زمان کدام خلیفه عباسی بود مطالعات هشتم را از سایت نکس درجه دریافت کنید.
نمونه سوال درس 11 مطالعات هشتم
سوال های درس 11
1. اوضاع ایران در آستانه ی حمله اعراب مسلمان چگونه بود؟
1- وقتی خسروپرویز به دست پسر خود به قتل رسید، رقابت و دشمنی در درون دربار ساسانی، بیشتر شد
2- شورش های فرماندهان و دخالت های آنها در رقابت سیاسی، روحیه سپاهیان را تضعیف کرده و توان جنگی آنان را کاهش داده بود
3- مردم به دلیل و جود نظام طبقاتی، بی عدالتی و تبعیض های اجتماعی و مالیات های سنگین از حکومت ساسانیان ناراضی بودند
4- بر اثر طغیان رودهای دجله و فرات زمین ها و مزارع حاصلخیز از بین رفت
5- قحطی و شیوع بیماریهای طاعون و وبا اوضاع را بدتر کرد
2. نبرد قادسیه را توضیح دهید؟
ارتش ساسانی در نبرد قادسیه از سپاه مسلمانان که روحیه بالاتر و انگیزه بیشتری داشت شکست خورد. در این جنگ، رستم فرخزاد فرمانده سپاه ساسانی کشته شد و مدتی بعد تیسفون پایتخت ساسانیان با گنجینه ای از غنائم به تسخیر اعراب درآمد.
3. سلسله ی ساسانی چگونه سقوط کرد؟
در نبردی که در نهاوند رخ داد، ضربه نهایی بر پیکر ارتش ساسانی وارد شد، به طوری که یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، دیگر نتوانست سپاهی را برای مقابله با اعراب مسلمان گرداوری کند. پس از جنگ نهاوند، شهرها و ولایات ایران یکی پس از دیگری به تصرف اعراب در آمدند. سرانجام با ورود اعراب به خراسان، یزدگرد سوم به دست آسیابانی در مرو به قتل رسید و سلسله ساسانی پس از چهار صد سال فرمانروایی به پایان رسید.
4. اوضاع ایران در دوره خلافت امویان (بنی امیه) چگونه بود؟
1- امویان حکومت خود را بر پایه خشم و ظلم بنا نهادند
2- اشراف و سران قبایل عرب، بر بیشتر ولایات ایران حکومت می کردند
3- بنی امیه به قوم و نَسب خود، فخر فروشی می کردند و قوم عرب را برتر و شریف تر از سایر اقوام می پنداشتند
4- اقوام غیر عرب از جمله ایرانیان مورد تحقر ی و توهین قرار می گرفتند
5- ایرانیان اجازه نداشتند مقام و منصب های مهم مانند حکومت ولایات یا فرماندهی سپاه را عهدهدار شوند.
5. در دوران بنی امیه کدام امامان به شهادت رسیدند؟
در دوران بنی امیه علاوه بر امام حسن و امام حسین (ع)، امام سجاد و امام محمد باقر (ع) نیز به شهادت رسیدند.
6. چرا مردم ایران به مبارزه و مخالفت با حکومت اموی پرداختند؟
مردم ایران که از ظلم و ستم و قوم گرایی امویان به ستوه آمده بودند از هر فرصتی برای مخالفت و مبارزه با حکومت اموی استفاده می کردند. ایرانیان در بسیاری از قیام ها و شورش هایی که علیه امویان به وقوع پیوست حضور موثری داشتند. وقتی مختار ثقفی در کوفه به خونخواهی امام حسین و یارانش قیام کرد ایرانیان به او پیوستند.
7. عباسیان چگونه به قدرت رسیدند؟
در اواخر حکومت اموی آنها نمایندگانی را به نقاط مختلف ایران از جمله خراسان فرستادند و مردم را به قیام علیه بنی امیه و حکومت یکی از افراد خاندان پیامبر (ص) دعوت کردند، اما نمی گفتند منظورشان از آن فرد چه کسی است. ایرانیان مسلمان به ویژه خراسانیان دعوت عباسیان را پذیرفتند و سرانجام ابومسلم سردار ایرانی در خراسان قیام کرد و موفق شد امویان را شکست و سفّاح از خاندان عباسیان را به خلافت برساند.
8. اقدامات منصور عباسی را بنویسید؟
1- شهر بغداد را بنا کرد و آن را مرکز خلافت عباسیان قرار داد
2- به شهادت رساندن امامان شیعه
3- به قتل رساندن ابومسلم خراسانی
9. کدام خلفای عباسی امامان شیعه را به زندان انداختند و به شهادت رساندند؟
منصور، هارون الرشید، متوکل
10. آیا خلفای عباسی از ایرانیان در اداره حکومت استفاده می کردند؟ توضیح دهید؟
بله - خلفای عباسی بر خلاف امویان از ایرانیان در سمت های مهمی چون وزارت و فرماندهی سپاه و حکومت شهرها، استفاده می کردند. البته بسیاری از ایرانیانی که به خدمت خلافت عباسی در آمدند، سرنوشتی تلخ و ناگوار داشتند، چنانکه منصور ناجوانمردانه ابومسلم خراسانی را به قتل رساند.
11. برمکیان چه کسانی بودند؟
برمکیان از خاندان های مشهور ایرانی بودند که در زمان خلافت هارون عهده دار وزارت و حکومت ولایات شدند و نفوذ و قدرت فراوان کسب کردند. خلیفه ناگهان بر آنان خشم گرفت و دستور داد آنها را از قدرت برکنار و زندانی کنند و به قتل برسانند.
12. نخستین ایرانی که در مدینه به حضور پیامبر رسید و به اسلام مشرف شد چه کسی بود؟ توضیح دهید؟
سلمان فارسی بود سلمان در جنگ احزاب (خندق) حضور داشت و پیشنهاد کرد برای دفاع از شهر مدینه در مقابل حمله ی مشرکان، خندقی حفر شود. پیامبر در باره او فرمود سلمان از اهل بیت ماست.
13. از جمله یاران با وفای حضرت علی (ع) چه کسانی بودند؟
سلمان - مقداد - ابوذر - عمار
14. ایرانیان چگونه به دین اسلام گرایش پیدا کردند؟
پس از آنکه اعراب مسلمان به ایران آمدند، مردم ایران به تدریج با دین اسلام آشنا شدند. ایرانیان پس از درک پیام اسلام، داوطلبانه آن دین را پذیرفتند. پیام اسلام برابری و برادری بود. این پیام برای مردم ایران که از امتیاز طبقاتی اشراف ناخشنود بودند، جذابیت فراوانی داشت. علاوه بر آن، اخلاق و رفتار پیامبر و امامان شیعه، نقش مهمی در علاقه مندی ایران ا ین به دین اسلام داشت.
15. چرا ایرانیان علاقه و ارادت خاصی به حضرت علی (ع) و فرزندانش پیدا کردند؟
چون امام علی (ع) در دوران حکومت خود هیچ برتری و امتیازی برای اعراب، نسبت به دیگران در نظر نمی گرفت.
16. حضور کدام امامان بزرگوار در ایران، تأثیر زیادی بر توجه و گرایش مردم ایران به دین اسلام گذاشت؟
امام رضا (ع) و خواهرش حضرت معصومه (س) و برادرش حضرت شاه چراغ.
*- ارتش ساسانی در نبرد ............... از سپاه مسلمانان شکست خورد. (قادسیه)
*- در زمان خلافت ............... بخش اعظم ایران به دست اعراب مسلمان فتح شد. (عمر)
*- در جنگ قادسیه فرمانده سپاه ساسانی ............... کشته شد. (رستم فرخزاد)
*- در نبرد ............... یزدگرد سوم نتوانست سپاهی را برای مقابله با اعراب مسلمان گردآوری کند. (نهاوند)
*- مرکز خلافت امویان در شهر ............... بود. (شام، دمشق)
*- ابومسلم موفق شد امویان را شکست دهد و ............... از خاندان عباسیان را به خلافت برساند. (سفّاح)
*- منصور عباسی شهر ............... را بنا کرد و آن شهر را مرکز خلافت عباسیان قرار داد. (بغداد)
*- منصور عباسی ناجوانمردانه ............... را به قتل رساند. (ابومسلم خراسانی)
منبع مطلب : motavaseteh12.blogfa.com
مدیر محترم سایت motavaseteh12.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
بغداد
بَغْدادْ بزرگترین شهر و پایتخت عراق، و دومین شهر بزرگ جهان عرب پس از قاهره، و مرکز استان بغداد است که در مرکز جغرافیایی عراق در کنار رود دجله قرار دارد. بغداد در سرشماری سال ۲۰۱۵، ۸٬۱۲۶٬۷۵۵ نفر جمعیت داشت.[۱]
بغداد یکی از شهرهای تاریخی و فرهنگی در جهان عرب و خاورمیانه است. تاریخ بغداد از دورهٔ عباسیان آغاز میشود و پیش از آن پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد امروزی بود. در آن زمان بغداد نام یک سرزمین کوچک در نزدیکی تیسفون بود و در روزگار عباسیان به پایتختی خلافت برگزیده شد و در همان زمان هم نامآور گشت به گونهای که نمادی برای سرزمینهای اسلامی قرون وسطی بود. شهر بغداد در ۳۰ ژوئیه ۷۶۲ (میلادی) در کرانه باختری رود دجله به دست برمکیان در زمان عباسیان و در روزگار خلیفه ابوجعفر منصور بنیاد شد. ابوجعفر منصور برای بغداد چهار دروازه (باب) ساخت؛ دروازه خراسان، که به بابالدولة نیز مشهور بود به خاطرِ روی آوری و اقبال دولت عباسی از خراسان، و بابالشام، که به سوی شام بود، ثم بابالکوفة، به سوی کوفه، و سپس دروازه البصرة.
نزدیک به یک نسل از پیدایش بغداد، این شهر به قطب علم و تجارت در جهان اسلام تبدیل گشت، بیتالحکمه نام بنیادی بود که به امر ترجمه نوشته های یونانی، پارسی میانه و سریانی اختصاص یافته بود. برمکیان خاندان با نفوذی بودند که وظیفه آنان گرد آوردن تحصیل کردگان از دانشگاه گندی شاپور ایران و معرفی یونان و هند باستان به جهان عرب بود. برخی معتقدند که جمعیت این شهر بیش از یک میلیون نفر بوده و برخی دیگر تنها به وجود بخشی از این تعداد اعتقاد دارند. در این دوران محل بسیاری از داستانهای شهرزاد از سری داستانهای «هزار و یک شب» در بغداد بودهاست.
پس از سرنگونی امویان و پیدایش عباسیان، پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق و شهر بغداد منتقل شد.[۲]بغداد در سال ۱۲۵۸ میلادی به دست هلاکوخان سقوط کرد. در سالهای دورتر، بغداد و پیرامون آن میان ترکمانان و عثمانیان و آنگاه صفویان دست به دست میشد. سرانجام به عنوان بخشی از عثمانی شناخته شد تا اینکه پس از جنگ جهانی اول و تقسیم خلافت عثمانی به عنوان پایتخت عراق گزیده شد.
در ماههای مارس و آوریل ۲۰۰۳ در جریان جنگ عراق، بغداد تحت شدیدترین بمبارانها قرار گرفته و در روزهای ۷ آوریل – ۹ آوریل تحت کنترل ایالات متحده درآمد و طی سالهای بعد وضعیّت امنیتی بغداد پایین آمد. در سال ۲۰۱۲ بغداد با کسب رتبه ۲۲۱ عنوان بدترین شهر دنیا برای زندگی را به خود اختصاص داد. شرایط بد امنیتی یکی از مهمترین دلایل کسب این رتبه بودهاست.[۳]
پیشینه[ویرایش]
دارالخلافه عباسی، ابتدا در شهر انبار، در کنار فرات واقع شده بود. اینگونه گفته شده است که برای اولین مرتبه، منصور دوانیقی در سال ۱۴۵ هجری قمری با همفکری با خالدبن برمک ایرانی تصمیم گرفت که شهر بغداد را ایجاد نماید و خلافت را به آنجا منتقل کند، و پس از گذشت سه سال، بغداد را تاسیس نمود و در دوران خلافت هارون الرشید، بغداد به مرکزیت نهضت ترجمه آثار علمی یونان (به زبان عربی) در آمد.[۴]
پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در زمان اشغال عراق نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. در آن زمان بغداد نام منطقهٔ کوچکی در نزدیکی تیسفون بود. خود نام «بغداد» نامی سامی است که در زمان اکدی ها به آن منطقه نهاده شد.بغداد در روزگار عباسیان به پایتختی برگزیده شد و در همان زمان هم ناماور گشت؛ به گونهای که نمادی برای سرزمینهای اسلامی سدههای میانه بود. پس از سرنگونی امویان و ظهور عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) منتقل شد.[۲] گفته میشود که شهر بغداد در ۳۰ ژوئیه سال ۷۶۲ در کرانه غربی رود دجله توسط عباسیان و در زمان خلیفه المنصور بنیاد شد، به هر رو نام این شهر در متون پیش از اسلام از جمله در تلمود یهودیان نیز ذکر گردیدهاست. از اینرو شاید بغداد جدید در کنار شهر قدیمی بغداد که در ۵۰ مایلی شمال بابل واقع شده بود، ساخته شدهاست. این شهر جایگزین تیسفون پایتخت شاهنشاهی ایران و دمشق پایتخت امپراتوری اموی شد.
با سرنگونی عباسیان به دست مغولها بغداد نیز ویران و مردمش کشتار شدند. در سالهای دورتر بغداد و پیرامون آن میان ترکمانان و عثمانیان و آنگاه صفویان دست به دست میشد. سرانجام به عنوان بخشی از عثمانی شناخته شد تا اینکه پس از جنگ جهانی اول و تکهتکه شدن عثمانی زیر نظر انگلیسیها به عنوان مرکز کشور تازه ساز عراق درآمد.
برمکیان در زمان منصور عباسی برای طراحی این شهر از دو طرح استفاده کردند. طرح نخست از نوبخت، معمار ایرانی و طرح دوم از ماشاءالله، یک یهودی سابق از اهالی خراسان در ایران بود.
بغداد به صورت دایرهای با قطر ۲ کیلومتر طراحی شد که این شهر را بهعنوان ""شهر گرد"" معروف ساخت. طراحی نخستین شهر نشانگر یک حلقه از ساختمانهای مسکونی و بازرگانی بود که در کنار دیوارهای درون شهر ساخته شده بودند، ولی در هنگام ساخت حلقهای دیگر در داخل حلقه اصلی ساخته شد.[۵] در مرکز شهر ساختمانهای مسجد و همچنین قرارگاه مرکزی سربازان قرار داشت. هدف از ساخت و کاربری بخش خالی مرکز شهر ناشناختهاست. پایه طراحی دایره شکل شهر دقیقاً بر پایه طراحی شهرسازی ساسانیان است. طرح شهر بغداد کپیبرداری از نقشه و طرح شهر ساسانی گور (فیروزآباد کنونی) است.
اعتقاد عمومی بر آن است که بغداد در سالهای ۷۷۵ تا ۹۳۵ میلادی بزرگترین شهر دنیا بودهاست. این شهر احتمالاً نخستین شهر بالای یک میلیون نفری دنیا نیز بودهاست.[۶]
بغداد تا زمان بنیان گرفتن پادشاهی آی- سی ای کی تحت کنترل انگلیسی در سال ۱۹۲۱، تحت حکومت عثمانی باقی بود. کنترل انگلیسیها بر پایه سیاست سرکوب اعراب عراقی و گرایشهای ملی گرایانه کردها استوار گردیده بود. اهتمام انگلستان در برخورد نظامی با شورشیانی جنوب از راه حملات گازی از یک سو و موج بمبارانهای انجام شده در سراسر عراق توسط واحدهایی از نیروی هوایی سلطنتی که از جمله بغداد را نیز شامل شده بود، میگردید. از اینرو انگلستان به نخستین کشور جهان که اهداف غیرنظامی را بمباران کرده معروف شد. این عملیات دربرگیرنده بمباران برای ایجاد ترس، بمباران در شب، بمب افکنهای سنگین و بمبهای تأخیری میگردید که همگی برای «حفظ امنیت و آرامش» مردم عراق بهکار میرفتند.
در سال ۱۹۳۲ استقلال رسمی به عراق اعطا گردیده و در سال ۱۹۴۶ حاکمیت ملی استحکام یافت. البته استقلال واقعی تا سال ۱۹۵۸ یعنی زمان سرنگونی و اخراج فیصل دوم (دست نشانده انگلیس) توسط مردم عراق حاصل نگردید. جمعیت شهر از رقم ۱۴۵۰۰۰ نفر در سال ۱۹۰۰ به عدد ۵۸۰۰۰۰ در سال ۱۹۵۰ بالغ گردید که از این تعداد حدود ۱۴۰۰۰۰ نفر یهودی بودند. در طول دهه ۱۹۷۰، عراق به دلیل افزایش شدید بهای محصولات نفتی که تنها قلم صادراتی آن کشور بهشمار میرفت، شاهد دورهای شکوفا و پر رونق بود. در این دوران امکانات زیر بنایی مانند تجهیزات فاضلاب، آب آشامیدنی و بزرگراه ساخته شدند ولی جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، روزگار سختی را برای این شهر رقم زد، زیرا بودجه در اختیار ارتش قرار گرفته و هزاران نفر از شهروندان نیز کشته شدند. ایران بارها بغداد را در پاسخ به موشکباران و بمباران شهرها و اهداف غیرنظامی ایران، هدف حملات موشکی قرار داد، این حملات به دلیل ضعف توان موشکی ایران و تحریمهای گسترده علیه ایران، خسارات و تلفات بالنسبه کمی برجای گذاردند.
نام[ویرایش]
کندی در دانشنامه ایرانیکا آوردهاست که نام بغداد ممکن است از ترکیب «بغ» (به معنی پروردگار) و «داد» (به معنی اعطا شده) باشد. احتمال از آنجاست که بیشتر ساکنین بغداد، نبطیهای آرامی زبان بودهاند.[۷]
بَغداد واژهای است به زبان پهلوی (پارسی میانه) به معنای خُداداده. این واژه پیش از اینکه بر این شهر گذارده شود در اوستا به گونه صفت آورده شده بود. این واژه در اوستا به ریخت بغوداته bağō-dâta و به همان معنا در بخشهایی از اوستا از آن دسته وندیداد آورده شدهاست. در پارسی میانه این واژه باز به همان معنا و اینبار به ریخت بَغدات آورده شدهاست. نامهای دیگری نیز با همین شکل ساخته شدهاست مانند خداداد، مهرداد، تیرداد، یا الله داد، محمد داد، علی داد و «بغ» یعنی خدا چنانکه به پادشاهان چین «بغ پور» و به شکل معرب آن فغفور میگفتهاند؛ و نامهای دو مکان «بجستان» و «بیستون» نیز هردو دگریدهٔ «بغستان» است.
برخی دیگر از زبانشناسان عقیده دارند بغداد از دو واژه بغ (کوتاه شدهٔ باغ) و داد (کوتاه شدهٔ داد) به معنی ایزد و پروردگار تشکیل شدهاست و بغداد به معنی باغ خدا است.
اگرچه در خصوص ریشههای ایرانی هیچ شبههای وجود ندارد، واژه بغداد دو نوع ریشه اصلی گوناگون داشتهاست. قابل اطمینانترین موردی که توافق بیشتری بروی آن گردیده لفظی است که از ترکیب پارسی باستان با نام «باگا» (=بت، خدا) +داتا (=معلوم مسلم) به وجود آمده که واژه پارسی میانه «بگدات / بگداد» (= داده شده توسط خداوند) از آن گرفته شده؛ و سرانجام به واژه فارسی امروزی و عربی «بغداد» تغییر یافتهاست. ریشه دیگر نیز از پارسی «باگ – داد» یا «بگ-دا-دو» (ترجمه «باغ خداوند») گرفته شدهاست. در عین حال، برخی اقلیتها اعتقاد دارند که این نام از عبارت آرامی گوسفند اخذ شدهاست.
مرکز این شهر در دروهٔ عباسیان «مدینةالسلام» نامیده میشد.[۸]
یک مرکز جهت فراگیری علوم[ویرایش]
در حدود یک نسل از پیدایش بغداد، این شهر به قطب علم آموزی و تجارت تبدیل گشت. خانه حکمت نام موسسهای بود که به امر ترجمه متون یونانی، پارسی میانه و سریانی اختصاص یافته بود. برمکیان خاندان با نفوذی بودند که وظیفه آنان گرد آوردن تحصیل کردگان از دانشگاه گندی شاپور ایران و معرفی یونانیان و علوم هند به جهان عرب بود. برخی معتقدند که جمعیت این شهر بیش از یک میلیون نفر بوده و این در حالیست که برخی دیگر فقط به وجود بخشی از این تعداد اعتقاد دارند. در این دوران محل بسیاری از داستانهای شهرزاد از سری داستانهای «هزار و یک شب» در بغداد بودهاست.
جمعیتشناسی[ویرایش]
در سده نهم، جمعیت این شهر بین ۳۰۰۰۰۰ الی ۵۰۰۰۰۰ نفر تخمین زده میشود. رشد چشمگیر بغداد در دوران ابتدائی شکلگیری آن، بواسطه برخی عوامل کاهش یافت. این عوامل عبارت بودند از مشکلات موجود با خلیفهگری شامل برگرداندن پایتخت به سامرا (در خلال سالهای ۸۰۸ تا ۸۱۹ و ۸۳۶ تا ۸۹۲)، ضرر و زیان استانهای غربی و شرق دور، دوران تسلط سیاسی بویهیهای ایرانی (در خلال سالهای ۹۴۵ تا ۱۰۵۵) ترکهای سلجوقی (در خلال سالهای ۱۰۵۵ تا ۱۱۳۵). با وجود این مسائل، بغداد موقعیت خود بهعنوان قطبهای فرهنگی و بازرگانی جهان اسلام را تا ۱۰ فوریه سال ۱۲۵۸ یعنی زمان حمله مغولان تحت فرماندهی هولاگوخان به آن حفظ نمود. مغولها حدود ۸۰۰۰۰۰ نفر از ساکنان شهر از جمله خلیفه عباسی المستعصم را قتلعام و بخش وسیعی از شهر را نابود ساختند. کانالهای مجرای آب و سدها که شکل دهنده سیستم آبرسانی شهر بودند نیز به نابودی کشانده شدند. غارتگری بغداد به حکومت خلفای عباسی پایان داد. ضربهای که تمدن اسلامی هیچگاه از آن بهبودی کامل نیافت.
در این مقطع حکومت بغداد در دست ایلخانیان یعنی امپراتوران مغول در ایران بود. در سال ۱۴۰۱، بغداد مجدداً و این بار توسط تیمور («تیمور لنگ») مورد تهاجم و غارتگری قرار گرفت. در این زمان این شهر بهعنوان مرکز استانی تحت کنترل حکومت پادشاهان سلسله جلایری (در خلال سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۱۱)، قرهقویونلو (در خلال سالهای ۱۴۱۱ تا ۱۴۶۹)، آققویونلو (در خلال سالهای ۱۴۶۹ تا ۱۵۰۸) و صفویه (در خلال سالهای ۱۵۰۸ تا ۱۵۳۴) درآمد. در سال ۱۵۳۴، بغداد از ترکهای عثمانی شکست خورد. بغداد در زمان تسلط عثمانیها به دوره افول خود نزدیک شد. در یک برهه زمانی و قبل از تصرف آن توسط قسطنطنیه در قرن شانزدهم، بغداد بزرگترین شهر خاور میانه بحساب میآمد. بر طبق اطلاعات دائرةالمعارف ناتال جمعیت این شهر در سال ۱۹۰۷ حدود ۱۸۵۰۰۰ نفر برآورد شدهاست.
یهودیان[ویرایش]
در سال ۱۱۷۰ میلادی نزدیک به ۱۰۰۰ خانواده یهودی در بغداد زندگی میکردند. در سال ۱۹۲۰ از جمعیت ۲۰۲ هزار نفری بغداد را ۱۰۰ هزار نفر مسلمانان و ۸۰ هزار نفر یهودیان تشکیل میدادند. از سال ۱۹۳۲ به دلیل تعدی بر یهودیان تعداد آنان به دلیل مهاجرت و کشتار رو به کاهش رفت. با تشکیل دولت اسرائیل در ۱۹۴۸ وضع برای یهودیان بدتر شد. در سال ۱۹۷۱–۱۹۷۲ نیز ۳۰۰۰ یهودی بغداد از طریق کردستان از عراق فرار کردند. هماکنون تنها ۴۰۰۰ یهودی در کل عراق حضور دارند.[۹]
کُرد های فیلی[ویرایش]
کُرد فیلی ساکن بغداد عمدتاً از سالهای نخست قرن بیستم کوچ گروهی به بغداد را آغاز کردند و هماکنون جمعیتی میلیونی را در این شهر تشکیل میدهند. کُردهای فیلی در بدو ورود در محلاتی مانند «شارع الکفاح»، «عگد القشل»، «ساکه الفردوس» و «بابالشیخ» سکونت یافتند. محلهٔ «بابالشیخ» به احترام شیخ عبدالقادرالگیلانی نامگذا ی شده و هماکنون به نام «عگدالاکراد» نامیده میشود. در نیم قرن اخیر کردهای فیلی در محلههایی مانند «ساحه البیروت»، «جمیله» و «عقاری» نیز ساکن شدهاند و در این محلهها اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند.[۱۰]
دوره معاصر[ویرایش]
جنگ خلیج فارس که در سال ۱۹۹۱ بوقوع پیوست باعث بروز خساراتی به بغداد و خصوصاً بخشهای حمل ونقل، برق و زیر ساختهای بهداشتی آن گردید.
در ماههای مارس و آوریل سال ۲۰۰۳ و در جریان تسخیر سال ۲۰۰۳ عراق، بغداد تحت شدیدترین بمبارانها قرار گرفته و در روزهای ۷ آوریل – ۹ آوریل تحت کنترل ایالات متحده درآمد. خسارات دوچندان نیز در غارتهای روزهای پس از پایان جنگ به شهر وارد شد. با عزل رژیم صدام حسین، شهر به اشغال سربازان ایالات متحده درآمد. پیش از تأسیس دولت تازه عراق، مقامات موقت نیروهای ائتلافی اقدام به ایجاد «منطقهای سبز» به گستره سه مایل مربع (۸ کیلومتر²) در قلب شهر نموده و از آنجا امور را اداره میکردند. در پایان ژوئن سال ۲۰۰۴، مقامات موقت نیروهای ائتلافی قدرت را به دولت موقت تسلیم کرده و سازمان خود را منحل نمودند.
بر پایه نتایج یک نظر سنجی که در ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۳ انجام شد، حدود دو سوم مردم بغداد اعتقاد داشتند که سرنگونی رهبر عراق ارزش مصائبی که بر آنان وارد گردیده را داشته و اینکه آنها انتظار زندگی بهتر در پنج سال آینده را داشتهاند. بههرحال با گذشت زمان، پشتیبانی از اشغالگری بشدت کاهش یافت. در آوریل ۲۰۰۴، روزنامه «یو اس ای تودی» در گزارشی اعلام کرد نتایج نظر سنجی پیرو نظر سنجی پیشین که در بغداد انجام شد نشانگر این واقعیت است که «در حال حاضر فقط ۱۳ درصد از مردم اعتقاد دارند که اشغال عراق اخلاقاً توجیه پذیر بودهاست. در نظر سنجی سال ۲۰۰۳ بیش از دو برابر این تعداد این حق را به اشغال گران میدادند.»[۲]
تلاش هائی در خصوص نو سازی[ویرایش]
بیشتر تلاشها در خصوص ساختن دوبارهٔ عراق صرف تجدید بنا و تعمیرات زیر ساختهایی بود که به سختی آسیب دیده بودند. بیشتر تلاشهای آشکار نوسازی از راه توسعه خصوصی مانند طرحهای طرح رنسانس عراق طراح و معمار شهری هشام ان. اشکوری و مرکز کنفرانس و مجتمع هتلهای سند باد از جمله طرحهای مورد توجه اولیه بهشمار میآمدند ولی به دلیل بیثباتی منطقه ناکام باقیماندند.[۱۱]
دولت[ویرایش]
بغداد دارای ۸۹ منطقه رسمی مجاور در گستره ۹ ناحیه دارد. این بخشهای فرعی رسمی شهر که بهعنوان مراکز مدیریتی برای ارائه خدمات شهرداری عمل مینمایند تا سال ۲۰۰۳ هیچ نوع عملکرد سیاسی نداشتند. در ابتدای آوریل ۲۰۰۳ مقامات موقت نیروهای ائتلافی (سی پی ای) شروع به تعریف وظایف سیاسی برای این بخشها نمودند. این روند در مراحل ابتدایی بروی انتخابات شوراهای مناطق مجاور در نواحی رسمی همسایه شهر، متمرکز گردید. این انتخابات توسط انجمنهای حزبی انجام شد. (سی پی ای) اقدام به برگزاری یک سری جلسات در هر بخش بهمنظور توجیه دولت محلی، همچنین توضیح روند انتخابات انجمنهای حزبی و نهایتاً ترغیب شرکت کنندگان به تبلیغ عقاید و آوردن دوستان، فامیل و همسایگان به جلسات بعد، نمود. هر یک از این روندها نهایتاً با برگزاری یک جلسه نهایی برای معرفی کاندیداهای شورای ناحیه و دعوت از همسایگان جهت رأی دادن به آنها خاتمه مییافت. بمحض اینکه همه ۸۸ (که بعداً به ۸۹ افزایش یافت) شورای نواحی همسایه در سمت خود قرار گرفتند، شورای هر ناحیه به انتخاب نمایندگانی از میان اعضاء به منظور خدمت در شورایهای نواحی نهگانه شهر اقدام نمودند. تعداد نمایندگان هر منطقه در شورای ناحیه بستگی به جمعیت آن منطقه دارد. قدم بعدی استفاده از نمایندگان منتخب شورایهای نواحی نهگانه در شورای ۳۷ نفره شهر بغداد بود. این سیستم سه ردیفی دولت محلی، مردم بغداد را بواسطه نمایندگان مناطق مجاور آن، از طریق نواحی و از طریق شورای شهر به دولت مرکزی ارتباط میدهند.
همین روند برای تعیین اعضای شورای دیگر اجتماعات استان بغداد که خارج از شهر واقع شده بودند، مورد بهرهبرداری قرار گرفت. در این محلات شوراهای محلی از ۲۰ منطقه مجاور (ناحیه) انتخاب گشته و این شوراها نیز به انتخاب نمایندگانی از اعضای خود به منظور خدمت در شوراهای شش منطقه (کادا) پرداختند. در خصوص خود شهر، شوراهای محلی به گزینش نمایندگانی از اعضای خود برای خدمت در شورای محلی ۳۵ نفره بغداد اهتمام ورزیدند.
آخرین گام در زمینه تشکیل سیستم دولت محلی استان بغداد انتخاب شورای استانی بغداد بود. مانند گذشته، نمایندگان شورای استانی بغداد توسط هم ردههای خود از شوراهای رده پایینتر که نمایندگی مناطق با جمعیت بیشتر را عهدهدار بودند، انتخاب گشتند. شورای استانی ۴۱ نفره بغداد در فوریه سال ۲۰۰۴ کار خود را آغاز نموده و تا زمان برگزاری انتخابات ملی در ژانویه سال ۲۰۰۵ یعنی زمان انتخاب یک شورای استانی جدید بکار خود ادامه داد.
این سیستم که دربرگیرنده ۱۲۷ شورای مجزا از هم است بهنظر بسیار سخت میرسد و لیکن استان بغداد منزلگاه جمعیتی حدود هفت میلیون نفر است. در پایینترین سطح، یعنی شوراهای مناطق، هر شورا نماینده میانگین ۷۴۰۰۰ نفر میباشند.
منطقهها و محلههای بغداد[ویرایش]
محلههای بزرگ بنا بر تقسیم مذهبی:
از مناطق شیعهنشین بغداد میتوان به «شهرک صدر»، «الحسینیه»، «الکمالیه» و «الامین» اشاره کرد.[۱۲]
محلههای اصلی بغداد در دو سوی دجله:
همسایگان اصلی بغداد[ویرایش]
مناطق دیدنی و آثار باستانی[ویرایش]
مکانهای جالب بغداد دربرگیرنده موزه ملی عراق است که بخشی از آثار گرانبهای آن در جریان یورش سال ۲۰۰۳ آمریکا غارت شد. همچنین بسیاری از کتیبههای باستانی موجود در کتابخانه ملی در جریان این تهاجم و همزمان با آتشسوزی و تخریب ساختمان از بین رفتند. نقاط دیدنی دیگر عبارتاند از طاق دستهای آزادی، و باغ وحش بغداد. یکی از کهنترین بناها قصر عباسیان است که بنای آن به سدههای ۱۲ یا ۱۳ برمیگردد. «طاق کسری» یا «ایوان مدائن» (پایتخت امپراتوری ایران در دوره ساسانیان) نیز در نزدیکی بغداد قرار دارد.
زیارتگاهها در بغداد[ویرایش]
تشیع[ویرایش]
مسجد کاظمیه در بخش شمال غربی بغداد (در کاظمین) از مهمترین ساختمانهای مذهبی شیعیان بهشمار میآید. بنای این مسجد در سال ۱۵۱۵ به اتمام رسیدهاست و آرامگاههای امام هفتم (ابوالحسن موسی الکاظم) و نهم (ابوجعفر محمد الجواد) شیعه در این مکان قرار دارد.
یارسان[ویرایش]
بغداد به لحاظ مذهبی برای پیروان دیانت یارسان اهمیت دارد. علاوه بر اینکه شماری از کردهای پیروی دین یارسان در این شهر زندگی میکنند، دو زیارتگاه عالی قلندر و پسر ارشد شاهابراهیم قانونبگ که از بزرگان یارسان هستند و شاه ابراهیمکه یکی از اعضای هفت تن و جانشین سلطان اسحاق است در بغداد قرار دارد.[۱۳][۱۴]
فرهنگ[ویرایش]
بغداد از مراکز اصلی فرهنگ خاورمیانه بودهاست.
برخی از سازمانهای مهم فرهنگی شهر عبارتاند از:
اجرای تئاتر در بغداد در دهه ۱۹۹۰ یعنی در زمانی که تحریم اقتصادیهای سازمان ملل واردات فیلمهای خارجی را محدود کرده بود رشد کرد. بر پایهٔ گزارشها، در این دوره داستانهای حدود ۳۰ فیلم برای نمایش بروی صحنههای تئاتر آماده گردیدند و این امر باعث تولید حجم گستردهای از محصولات کمدی و درام گردید.[۴]
سازمانهایی که در بغداد وظیفه ارائه آموزشهای فرهنگی را برعهده دارند عبارتاند از: فرهنگستان موسیقی، مؤسسه هنرهای زیبای بغداد و مدرسه موسیقی و باله. در بغداد همچنین تعدادی موزه وجود دارد که بیشتر مربوط به یافتههای باستانشناسی هستند.
در طول زمان اشغال سال ۲۰۰۳ عراق، شبکه نیروهای آمریکایی در عراق «رادیو آزادی» به پخش اخبار و برنامههای سرگرمکننده در منطقه بغداد مشغول بودهاست.
ورزش[ویرایش]
بغداد مرکز تیمهای اصلی فوتبال عراق است که مهمترین آنها تیمهای باشگاه فوتبال نیروی هوایی عراق (القوة الجویة)، الزورا، الشرطه (شهربانی) و الطلبه (دانش آموزان) میباشند. نام بزرگترین ورزشگاه شهر بغداد ورزشگاه الشعب (ورزشگاه ملت) است که در سال ۱۹۶۶ گشایش پیدا کرد.
این شهر همچنین دارای پیشینه باستانی در زمینه سوارکاری از زمان جنگ جهانی اول است که در بین مردم عراق به نام «مسابقات» نامیده میشود. گزارشهایی از فشارهای اسلامگرایان برای توقف این مسابقات به دلیل شرطبندی و قمارهای مربوط به آن دریافت شدهاست.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
Wikipedia contributors, "Baghdad," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Baghdad&oldid=183833309 (accessed January 16, 2008).
پیوند به بیرون[ویرایش]
خواندنیهای بیشتر[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
خلافت عباسی
خلافت عباسی (عربی: ٱلْخِلافَةُ ٱلْعَبَّاسیَّة) یا عباسیان سومین خلافت اسلامیای بود که پس از ظهور محمد به قدرت رسید. این خلافت توسط نوادگان عموی پیامبر اسلام، عباس بن عبدالمطلب، بنیان نهاده شد که به همین دلیل به خلافت عباسی شهرت یافت. عباسیان که خلافت اموی را برانداخته بودند، در بیشتر دوران خود در بغداد حکومت کردند. خلافت عباسی در پی جنبش سیاهجامگان به رهبری ابومسلم خراسانی تأسیس شد.[۱]
عباسیان ابتدا کوفه را مرکز قدرت خود قرار دادند، اما در زمان منصور آن را به بغداد، در نزدیکی تیسفون پایتخت باستانی شاهنشاهی ایران، منتقل نمودند. در دوران عباسی دیوانسالاران ایرانی نظیر خانواده برمکی قدرت را امپراتوری اسلامی به دست گرفتند که همین مسئله باعث شد تا نقش مسلمانان غیرعرب در امت اسلامی افزایش پیدا کند. در این دوره طبقه حاکم سنتهای ایرانی را پذیرفتند، به پشتیبانان هنر و دانش تبدیل گردیدند[۲] و بغداد به مرکز جهانی علم، فرهنگ، فلسفه و نوآوری بدل شد. به همین دلیل دوره عباسی به دوران طلایی اسلام مشهور است.
عباسیان اندلس را در سال ۷۵۶، مراکش را در ۷۸۸، آفریقیه را در ۸۰۰ و مصر را در ۹۶۹ از دست دادند و سلسلههای اسلامی دیگری در این مناطق روی کار آمدند. قدرت سیاسی خلفای عباسی در نهایت با ظهور آل بویه و فتح بغداد توسط آنان عملاً از بین رفت. از این زمان به بعد، خلیفه به رهبر ظاهری جهان اسلام تبدیل شد؛ هرچند آنان توانستند تا حد زیادی عراق را تحت کنترل خود نگاه دارند. دوران خلفای عباسی و دوران طلایی اسلام با حمله مغولها و سقوط بغداد در ۱۲۵۸، در زمان حمله هلاکو خان، به پایان رسید. گرچه یکی از شاخههای این سلسله سه سال بعد در قاهره مجدداً خلافت را بر پا نمود؛ هرچند در این زمان نیز قدرت سیاسی در اختیار امرای مملوک بود. شاخه قاهره خلفای عباسی تا فتح مصر توسط عثمانیان در ۱۵۱۷ به ادعای رهبری جهان اسلام ادامه داد.[۳]
پیش زمینه[ویرایش]
فرزندان عبدالله بن عباس مدتها بود که اعتبار و منزلتِ امامان علوی را حس میکردند، خود در طول مرحلهٔ دعوت عباسی با تعمیمِ هدفِ مقابلهٔ ضداموی برای یک رهبرِ هاشمی با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه عباسی و چه علوی — اقدام کرده بودند. نامِ جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گستردهتر بنیهاشم، گویای این موضوع بود. بدینترتیب عباسیان توانستند تا در منزلت با اهل بیت شراکت جویند و تصویرِ شهرتِ دینی و تظاهر به علمِ باطنیِ دینی را به دست آورند. سپس، اقدام به قیام علیه سلسلهٔ امویان کردند و انقلاب خراسانیِ هاشمی در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م، منجر به سقوط امویان و استقرار خلافت عباسیان شد. [۴]
دوره نخست: تأسیس، تثبیت و اقتدار[ویرایش]
دورهٔ نخست عبّاسی یا دورهٔ اصیل عبّاسی به دورهٔ صدساله ۱۳۲ق/ ۷۴۹م تا ۲۳۲ق/ ۸۴۷م گفته میشود، از برپایی و جابجایی خلافت از امویان در شام به عباسیان در عراق بهدست ابوالعباس سفاح تا پیش از خلافت متوکل.[۵]
جامعهٔ اموی را بدویمحور دانستهاند اما جامعهٔ عباسی در تمدن و شهرنشینی پیشرفت کرد، قشرهای بسیاری را جذب نمود و از گونهٔ جامعهٔ اموی دوری کرد. دولت و حاکمیت عباسیان میان پیروان دو گروه در مناقشه بود: «علویان شیعه» که ایرانیان و عربهای جنوب پشتیبانیاش میکردند و «عباسیان» که بیشتر اهل سنت و دولتمردان یاران آن بودند.[۵]
سیاست[ویرایش]
عباسیان که از نسل عباس عموی پیامبر بودند توانستند حاکمیت را در دست بگیرند و با سفاح|ابوالعباس عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب ، بیعت کنند.[۵]
ابوالعبّاس امویان و پیروانشان را با کشتار و آوارگی دفع نمود تا اینکه خلافت تازهای بنیان گذارد. او ابتدا کوفه را پایتخت قرار داد سپس انبار، بر کرانهٔ فرات در شمال عراق را پایتخت نوین برگزید. ابوالعبّاس سفّاح چهارسال حکمرانی نمود و در سال ۱۳۶ق/۷۵۴م درگذشت. برادرش ابوجعفر منصور جانشین او شد، با اینکه پیرتر از او بود، اما چونکه مادرش کنیز بود، از سفّاح دیرتر به خلافت رسید اما مادر سفّاح آزاده بود.[۵]
انبار دارای گروههای تندرو بود، منصور شهر بغداد را در سال ۱۴۵ق/۷۶۲م بنیان نهاد و بهعنوان پایتخت برگزید. شهری که از سرزمین پیشین امویان، شام، دور بود و به ایران نزدیک. در روزگار منصور جنبشهای دینی مانند راوندیان و سنباد برپا شد. منصور هر دو جنبش را سرکوب نمود. مهمترین آنچه در زمان منصور روی داد، تولیت وزارت به خالد بن برمک بود که پس آن فرزندش یحیی، سپس نوههایش فضل و جعفر به آن رسیدند. برمکیان تا وقتی که هارونالرشید آنان را برکنار نمود (۱۷۸ق/۸۰۳م)، نفوذ داشتند.[۵]
خلیفهٔ دومِ عباسی، ابوجعفر منصور (حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه.ق/۷۵۴–۷۷۵ م) بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، با آگاهی کامل از اینکه برای باقی ماندنِ خلافت در خطِ خانوادهاش، باید طیفِ وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار کند، عمویش، عبدالله بن علی را به بیعت با خود وادار کرد، ابومسلم خراسانی را کشت و سلسله مراتب را در خاندان عباسی دوباره تعریف کرد. بااینحال، بزرگترین تهدید علیه وی، از طرف شاخهٔ علویِ خاندانِ بنیهاشم — که نزدیکترین پیوند خویشاوندی با پیامبر را داشتند — بهوجود آمد؛ و بدینترتیب وی توسط هوادارانِ هاشمی بهعنوانِ قانونیترین وارثانِ خلافت، مورد چالش قرار گرفت. [۶] منصور پس از تحکیمِ رهبریِ سیاسیاش، زمینهسازیِ پایههای دولتِ جدید عباسی را آغاز کرد که بارزترین علامتش، بنیانگذاریِ پایتختِ جدید بود: بَغداد یا مَدینَةُالسَّلام، پایتختِ جدید اسلامی با ادعاهای ایدئولوژیکِ تازهای در مورد جایگاهِ خلفای عباسی بهعنوان امامان و نمایندگانِ حکومتِ الهی همراه بود. مفاهیمِ ایرانی دربارهٔ حقِ الهیِ پادشاهان با انتظاراتِ مسیحی–اسلامی با محوریتِ خانوادهٔ پیامبر — یا حاکمِ جامعهٔ مدینهٔ فاضله — در شکلگیریِ نهاد سیاسیِ عباسی تلفیق شد. خلفا بهعنوانِ اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، بهعنوانِ حافظِ ایمانِ اسلامی و بهعنوانِ تنها حاکمانی که تداوم بخش آرمانِ سلطنتیِ ایرانی بودند، حکمرانی میکردند. بنابراین، قدرتِ نهاد خلافت در جامعیت و قابلیتِ خود برای برقراری ارتباط میان عناصرِ مختلف با موضوعاتِ مختلفِ امپراتوری نهفته است، دستاوردی که از همهٔ سیطرههای خاصِ امپراتوریهای گذشتهٔ خاور میانه فراتر رفتهاست.[۷]
هارونُ الرَّشید (حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م) چون به خلافت رسید، توانست با یاری وزیران بَرمَکی و دیگر ارکان دیوان و سپاه عباسی، این دولت را به اوج خود برساند و جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند. حکومتِ نسبتاً طولانیِ وی به نهادینه کردنِ چهرهٔ دربارِ عباسی در داخل و خارج از قلمرو کمک کرد. در عصرِ هارون، خاندان برمکی بهمدتِ تقریباً دو دهه زمام دیوان را دست داشتند. [۸] در زمان هارونالرشید عمران اوج گرفت، تمدن اسلامی به برتری رسید و پیشرفتها در علوم و ادبیات بالا رفت. عصر هارونالرشید را بالاترین مرتبهٔ شکوفایی سیاسی اسلامی و گستردهترین پیشرفتها در شهرسازی، ادب و علم در سدههای میانهٔ اسلامی میدانند.[۵]
هارون پس از انتصاب پسرش امین به جانشینیِ خلیفه در ۱۷۵ ه.ق/۷۹۱ م، مأمون را بهعنوانِ جانشینِ دوم در ۱۸۳ ه.ق/۷۹۹ م منصوب کرد. اوج این اصلاحِ نمادینِ دولت در سال ۱۸۶ ه.ق/۸۰۲ م، با سیستمِ معروفِ هارون برای تقسیمِ امپراتوری میان دو جانشینش پس از مرگش بهوجود آمد.[۹] بر اساس تمهیداتِ وی، امین بهعنوان جانشینِ هارون، پس از وی به خلافت میرسید و مأمون نیز بهعنوان جانشینِ امین منصوب، و قاسم، فرزند دیگرِ هارون، جانشینِ مأمون شد. تمام این تصمیمات، تبدیل به عهدنامهای شد که بر کعبه آویخته و به ایالاتِ تحت نظرِ حکومت فرستاده شد.[۱۰][۱۱] بنابراین، درحالیکه قرار بود امین بهعنوانِ خلیفه در بغداد سلطنت کند، او فقط در استانهای غربی (غرب عراق) حکومت میکرد، درحالیکه مأمون حاکمِ خودمختارِ ولایاتِ شرقی بود تا زمانی که جانشینِ امین شود و بهعنوانِ خلیفه بر یک امپراتوریِ متحد سلطنت کند.[۱۲]
پس از مرگِ هارون در توس، صحنه برای رقابت میان پسرانش، امین در بغداد و مأمون در مرو ایجاد شد. این، پایانِ «دورانِ اولیهٔ طلاییِ» معروفِ خلافتِ عباسی بود. بااینحال، نقش فرماندارانهٔ مأمون در شرق، همراه با ناآرامیها در خراسان بزرگ در زمانِ مرگِ هارون در سال ۱۹۳ ه.ق/۸۰۹ م، سبب شد تا اوضاع برای مجادلاتِ جاهطلبانه فراهم شود. تقریباً بلافاصله مأمون تبدیل به قطبی سیاسی برای هواداران ایرانی شد. در همین حال، تلاش عجولانهٔ امین برای بهاجراگذاشتنِ سیاستِ متمرکز سنتی با فراخواندنِ برادرش از شرق، کشمکش میان امین و مأمون را بیشتر تقویت کرد. در طیِ دو سالِ بعد، درگیریِ جانشینی بین امین و مأمون به هزاران درگیریِ منطقهای در سراسر امپراتوریِ اسلامی تبدیل شد، زیرا رهبرانِ محلی از یک رهبر عباسی، علیهِ دیگری دفاع میکردند. مهمترین رویاروییِ نظامی بین سپاهیان امین و مأمون در ری اتفاق افتاد و سپاهِ مامون پس از یک پیروزیِ قاطع، پیشروی و شهرها را یکی پس از دیگری تصرف کرد و نهایتا در سال ۱۹۷ ه.ق/۸۱۲ م شهر بغداد را به مدت یک سال به محاصره درآورد. سرانجام نیروهای مأمون دفاع شهر را شکستند، خلیفه اسیر شد و بهسرعت به قتل رسید.[۱۳] در نهایت و پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با محاصره و فتحِ بغداد و قتل امین، مأمون عهدهدارِ خلافت بر کل خلافت عباسی شد.[۱۴] در سال ۱۹۹ق/ ۸۱۳م پایان گرفت و وحدت امپراتوری زیر سلطهٔ مأمون قرار گرفت. اما مأمون پس از قتل امین، سیاست ایرانی گرایی را رها کرد. پایتختش را از مرو به بغداد در سال ۲۰۴ق بُرد. اما نفوذ ایرانی در ارتش، دولت و سبک زندگی کمرنگ نشد.[۵]
این، نخستین بار بود که خلیفهٔ عباسی با شدّتِ عمل سرنگون شد؛ و این، موضوعی بود که بی شک، اعتبارِ نهاد سلطنتیِ عباسی را به لرزه درآورْد و چگونگیِ درکِ آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سالِ آینده، خشمِ مردمِ عراق نسبت به سیاستهای عجیب مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطقِ مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در کوفه بهرهبری ابنِ طَباطَبا و با همکاریِ فرماندهِ سابقِ سپاه، اَبُوالسَّرایا در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.[۱۵] زید بن موسی ملقب به «زَیْدُالنّار» در بَصره قیام کرد.[۱۶] یَمَن تحتِ شورشهای مختلفِ علوی بهسر میبُرد. اولین بار ابراهیم بن موسی کاظم در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به ابنِ اَفطَس در مکّه قیام کرد. خطرناکتر از همه، قیامِ بابکِ خُرَّمْدین بود که از سال ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م، شروع به کنترلِ منطقهٔ کوهستانیِ آذربایجان و ارمنستان و اعلامِ جنگِ علنیِ علیهِ اسلام و حاکمیتِ عرب کرده بود. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم به ارتقای اقتدارِ مذهبیِ خویش با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُالله» و همزمان نامزدیِ علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدیِ خلیفه و تغییرِ رنگِ رسمیِ دولت عباسی از سیاه به سبز گرفت، بغدادیان تصمیم گرفتند تا با مطرح کردنِ نامزد خود برای خلافت، ابراهیم بن مَهدی، پاسخ دهند و مأمون را بهعنوانِ شاهزادهای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.[۱۷]
معتصم در سال ۲۱۸ق/۸۳۳م آمد، برای مقابله با نفوذ ایرانی، ترکتباران را به ارتش راه داد. هنگامی که سربازان ترک در بغداد بسیار شدند، او شهر سامرا را در چهل کیلومتری شمال بغداد برای کاستن از حضورشان در بغداد بنیان نهاد که همچو پادگانی برای آنان باشد. مادر معتصم نیز ترک بوده و در واقع در زمان او، پایتخت عباسیان سامرا بود. روزگار معتصم دو رویداد مهم شکل گرفت: برچیدن قیام بابک خرمدین و فتح عموریه.[۵]
پس از معتصم، دو تن از فرزندانش به خلافت رسیدند: واثق در ۲۲۷ق/۸۴۲م و متوکل در ۲۳۲ق/۸۴۷م. روزگار این دو را چندان باشکوه نمینامند. نفوذ ترکتباران در دستگاهشان بالا گرفت، تا حدی که خود دستور میدادند و آزادی عمل بسیاری داشتند. تا اینکه متوکل را در سال ۲۴۷ق/۸۶۱م به قتل رساندند. دوران متوکل و در واقع پیش از خلافت او را، پایان عصر اول عباسی نامیدهاند.[۵]
جامعه[ویرایش]
دوره دوم: ضعف و زوال[ویرایش]
دوره ضعف و زوال از حکومت متوکل در سال ۲۳۲ هجری تا فتح بغداد به دست آل بویه در سال ۳۳۴ هجری به طول میانجامد. در این دوره خلیفه بهتدریج سلطه خویش بر قلمرو را از دست میدهد و حکومتهای محلی نیمه مستقل یا مستقل شکل میگیرند و در نهایت قدرت خلیفه به عراق محدود میشود. این حکومتهای محلی با یکدیگر و با خلافت در رقابت و جنگ به سر میبرند. در عین حال علوم حدیث، فقه و کلام در این دوره رونق بیشتری مییابد و فلسفه و علوم نیز رشد میکند.
از زمان حکومت متوکل عباسی (۲۳۲–۲۴۷ ه.ق / ۸۴۷–۸۶۱ م). سیاستمدارای مأمون (۱۹۸–۲۱۸ ه.ق / ۸۱۳–۸۳۳ م). و خلفای پس از وی با شیعیان یکباره به کنار گذشته شد. در دوران متوکل به دستور او حرم حسین بن علی تخریب شد و امام دهم شیعه، هادی، به همراه فرزندش حسن عسکری از مدینه به سامرا فراخوانده شد تا تحت نظارت خلیفه باشد. گزارشها حاکی از آن است که فشار شدیدی بر امامان شیعه در سامرا میآمد [نیازمند منبع] و شیعیان در عراق و حجاز در شرایط اسفباری زندگی میکردند. منتصر، پسر و جانشین متوکل این سیاستها را برداشت و در نتیجه هادی آزادی بیشتری پیدا کرد. سیاستهای متوکل در زمان مستعین (۸۶۲–۸۶۶ م). هم ادامه یافت. احتمالاً در این زمان بود که هادی عثمان بن سعید را به نمایندگی خود در عراق برگزید (که البته این نمایندگی در زمان حسن عسکری نیز تأیید شد).[۱۹][۲۰] در دوران آخرین امامان شیعه، شبکهای از وکلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه به مانند سایر شبکههای علوی آن زمان (اسماعیلیه، زیدیه، نوادگان حسن بن علی) به قصد برپایی قیام تشکیل شده باشد، کار گردآوری وجوهات دینی مانند خمس و زکات را انجام میداد.[۲۱]
به واسطه سیاستهای اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، عدم ثبات مقامات اداری و تغییر مکان پایتخت به سامرا و نیز چرخش مذهبی وی به سمت حنابله، خلافت تضعیف شد و با قتل وی در ۲۴۷ ه.ق -۸۶۱ م توسط غلامان ترک زمینه زوال قدرت عباسیان فراهم شد.[۲۲] با وقوع جنگ داخلی در بغداد و سامرا طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدن چهار خلیفه انجامید، امپراتوری عباسی عملاً تکهتکه شد و سلسلههای نسبتاً مستقلی توسط قدرتهای نظامی محلی تحت عنوان «امیر» در جای جای سرزمینهای اسلامی ظهور کردند. این سلسلههای جدید مانند صفاریان، برخلاف امرای قبلی نظیر طاهریان در پی خودمختاری و مرکزگریزی بودند.[۲۳] شرایط سیاسی و مذهبی سالهای آخر حسن عسکری و نخستین دهههای پس از مرگ او —همزمان با خلافت معتمد عباسی (۲۵۶–۲۷۹ ه.ق /۸۷۶–۸۹۲ م). — بسیار پرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف خلافت عباسیان؛ بدین صورت آنان از اعمال مؤثر حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین عراق ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جایجای قلمرو عباسیان قیام کردهبودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیه سیاسی شدهبود. معتمد عباسی، حسن عسکری را —که رقیبی بالقوه برای خلافت بهشمار میرفت— در سامرا تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.[۲۴][۲۵] از سوی دیگر، معتمد عباسی، خود، تحت سلطه برادرش موفق بالله بود که فرماندهی سپاه را در اختیار داشت و دیوان را تحت تسلط داشت، بهطوریکه از ۸۸۲ عملاً خلیفه تحت اسارت خانگی قرار داشت و قدرتی نداشت.[۲۶] موفق و پسرش معتضد (خلافت از ۸۹۲ تا ۹۰۲ میلادی)، و فرزندان وی مکتفی (از ۹۰۲ تا ۹۰۸ میلادی) و مقتدر (از ۹۰۸ تا ۹۳۲ میلادی) موفق شدند با بهکارگیری دستگاه دیوانی و قدرت نظامی، نهاد خلافت را احیا کنند. هرچند که سرزمینهای تحت حکمرانی مستقیم آن محدود به عراق شده بود، آنها توانستند با بهکارگیری نیروی نظامی و دیپلماسی، به تدریج سلطه خود را بر مصر و غرب و مرکز ایران گسترش دهند. از دوره معتضد تا چند دهه بعد، دیوان عباسی تحت اداره خاندان شیعی آل فرات و خاندان تازه مسلمان آل جراح بود. رقابت این دو خاندان سبب شد دیوانسالاری عباسیان دچار فرقهگرایی شود.[۲۷]
طی دهههای پایانی سده سوم هجری که شیعیان عراق در بحران امامت به سر میبردند، جنبشهای شیعی، بخصوص اسماعیلیه، در مناطق مختلف از جمله شمال آفریقا و شمال سوریه سر برآوردند. در این زمان دعوت اسماعیلیان فزونی گرفت و نهایتاً ابوعبدالله شیعی موفق شد در مغرب عربی پیروانی را جمع کند. در این زمان شخصی به نام سعید بن حسین، موسوم به عبیدالله مهدی ادعای امامت کرد و ابوعبدالله شیعی به وی گروید. ابوعبدالله شیعی موفق شد در ۲۹۷ ه.ق /۹۰۹ م. افریقیه را تصرف کند. سپس، در همان سال عبیدالله مهدی منصب خلافت را برعهده گرفت و دولت فاطمیان را تأسیس نمود. اسماعیلیانی که خلافت فاطمیان را نپذیرفتند، جنبش قرمطیان را ایجاد کردند. از سوی دیگر، شیعیان زیدی در سال ۲۵۰ه.ق - ۸۶۴ م. دولتی را در طبرستان و در سال ۲۸۴ه.ق - ۸۹۷ م. دولتی را در یمن تأسیس کردند.[۲۸] در این دوره مکتب کلامی استدلالی ابوسهل نوبختی (زاده ۲۳۷ و درگذشته ۳۱۱ هجری قمری) در میان شیعه امامیه محوریت یافت و به تعالیم مذهب شیعه انسجام بخشید، که در سده بعد به مکتب کلامی شیخ مفید انجامید.[۲۹]
دوران سوم: دست نشاندگی[ویرایش]
این دوره از فتح بغداد توسط آل بویه در ۳۳۴ هجری قمری شروع میشود و تا ۵۹۰ هجری که سلجوقیان در عراقین مضمحل شدند به طول انجامید. این دوره به دو بخش تقسیم میشود. در نیمه اول آن از فتح بغداد توسط عمادالدوله دیلمی آغاز میشود و خلیفه تحت کنترل امرای ایرانیتبار و شیعه بویی قرار دارد. در دوره دوم با ورود طغرلبیگ،[۳۰] مؤسس امپراتوری سلجوقی، به بغداد در سال ۴۴۸ آغاز میشود و تا اضمحلال سلجوقیان عراق به دست خوارزمشاهیان در سال ۵۹۰ بهطول میانجامد. در این دوره خلیفه تحت کنترل سلاطین ترک تبار سنی قرار داشت. طی این دوره، هر زمان امرا و سلاطین مقتدر بودند، خلیفه بیشتر یک منصب نمادین بهشمار میرفت و هر وقت آنها ضعیف میشدند، خلیفه قدرت میگرفت.
فهرست خلیفهها[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.