انشا درمورد کلاغ همراه با بند مقدمه بندهای بدنه بدنه نتیجه
انشا درمورد کلاغ همراه با بند مقدمه بندهای بدنه بدنه نتیجه را از سایت نکس درجه دریافت کنید.
تــــــــوپ تـــــــــاپ
کلاغ موجودی به ظاهر چندش آور است. اما همین موجود چندش اور، زیبایی هایی به همراه دارد. زاغ را با نام های دزد و خبرنگار هم می شناسند. کلاغ ها با هر بار قارقار کردن، ممکن است منظور خاصی را به هم برسانند. اگر به جای منفور دانستن این حیوان، به زیبایی های او توجه کنیم، دیگر او را منفور نخواهیم دانست.
مقدمه انشا: زاغها حیوانات باهوشی هستند که زندگی جالب و جذابی دارند. از ذکاوت و هوش زاغ ها تا به حال زیاد ویدیو دیده ایم که چه قدر جالب اقدام به انجام کارهایی می کنند که واقعا نیاز به عقل و اندیشیدن دارد. در اینکه آیا این جانوران دارای این قدرت خدادادی هستند، چیزی مشخص نیست و بسته به نظر دانشمندان و تحقیقات آنها می توان به این موضوع پی برد! اما اینکه این حیوان زیرک و چابک است را نمی توان انکار کرد.
بدنه انشا: در این انشان هر بار که اسم زاغ آمد، منظور همان کلاغ است. اگر بخواهیم در مورد زیرکی کلاغ ها صحبت کنیم، می توانیم به انیمیشن ها و حتی کلیپ های واقعی اشاره کنیم که اگر یک زاغ یک چیز ارزشمند را ببینید، فوری به سراغ آن رفته و آن را برداشته و به لانه اش می برد. کدام حیوان است که اینقدر به اندازه ی کلاغ باهوش باشد که به سراغ اشیایی برود که برای انسان ها هم ارزشمند است؟
اگر بخواهیم زاغ را به چیزی تشبیه کنیم، بهترین گزینه می تواند دزد باشد. زاغ، علاقه ی خاصی به اشیاء مختلف داشته و به همین دلیل آن را برای خود برمی دارد. از بد روزگار، خدا نکند که کسی بخواهد اشیایی مانند طلا یا جواهرات را در معرض دید زاغ قرار دهد! در اینصورت کلاغ اشیایش را به غارت می برد و دیگر نمی تواند به هیچ جایی شکایت کند! چون زاغ دزدی است که نیاز به هیچ دادگاهی ندارد و فقط با گرفتن و کندن بال و پرهایش می توانیم تلافی دزدی هایش را به سرش در آوریم.
ماجرا به همین جا ختم نمی شود. کلاغ موجودی همه چیز خوار است! پس باید مراقب خوراکی هایمان باشیم. به صورت کلی این موجود هم دزد اموال مان است و هم دزد خوراکی ها مان. جدای از این موضوع، حتما به یاد می آورید روزهایی را که با ذوق و اشتیاق به خرید جوجه های ماشینی مرغ و خروس می رفتید و تا سر بر می گردانید، می دیدید که کلاغ جوجه های شما را برداشته و می رود. این آقای زاغ در خوردن بسیار مصر است و به کسی رحم نمی کند!
کلاغ ها به 120 گونه تسیم می شوند که به جز قطب جنوب می توان در همه جا آنها را دید. یک گونه ی کلاغ که بیشتر ما با آن آشنایی داریم و معمولا در همه جا هم یافت می شود، همان کلاغ سیاه است. هنوز یادمان نرفته بگوییم که زاغ را به زشتی هم تشبیه می کنند. زمانی که میخواهند از زشتی بگویند، مثالی از زاغ به میان می آورند.
پر و بال سیاه کلاغ را حتی می توان به بخت برخی افراد تشبیه کرد که به عنوان مثال می گویند که بخت فلانی مانند پر زاغ سیاه است و روشنایی و نور در آن دیده نمی شود.
راستی آیا می دانستید که صدای قارقار زاغ ها با هم متفاوت است و معانی مختلفی دارد؟ برخی از دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که زبان زاغ ها پیچیده بوده و معانی متعددی را می تواند در بر داشته باشد. به عنوان مثال گاهی می تواند به این معنی باشد که کلاغ در حال هشدار دادن است؛ گاهی این حیوان، بازیگوشی اش گل کرده و در حال تقلید صدای دیگر جانوران است و در جایی دیگر هم در صورت بروز اتفاقی خاص، قارقار می کند.
صفت دیگری هم به جز دزد به زاغ می دهند. کلاغ را به عنوان خبرنگار هم می شناسند. حتما شما هم حکایت یک کلاغ، چهل کلاغ را شنیده اید. این داستان از همین موضوع سرچشمه می گیرد که زاغ ها حتی گاهی با قار قار کردنشان و پیدا شدن سر و کله شان می خواهند قضیه ای را برسانند و خبری را به شما بدهند.
گرچه که زاغ حیوان باهوشی است، اما نمی توان درک کرد که چرا در کتاب های درسی، این حیوان را به عنوان حیوانی ساده لوح تشبیه کرده اند. به عنوان مثال حتما داستان زاغ و روباه را شنیده اید که زاغ پنیری در دهان داشت که روباه او را گول زده و پنیر را از او می دزدد. شاید زاغ در برابر هوش و ذکاوت روباه کم بیاورد! اما با این حال باز هم جزو یکی از باهوش ترین حیواناتی است که می توان آن را دید.
داستانی جالب وجود دارد که شاید اکثر شما از آن آگاهی داشته باشید! آیا می دانستید که همین کلاغ که هر روز به خاطر صدای ناهنجارش فحشش می دهیم، به ما نحوه دفن کردن اجساد را آموخت؟ اگر به حکایات دینی برگردیم، در زمان حضرت آدم، زمانی که قابیل، هابیل را کشت، خواست که به نوعی جسد او را پنهان کند! اما نمی دانست که چطور کارش را بکند که یک کلاغی را دید که کلاغ دیگری را کشته و آن را در زیر خاک پنهان می کند و به همین جهت او هم جسد برادرش را در زیر خاک پنهان نمود.
نقش آقای کلاغ در داستان های دینی در همین جا به اتمام نمی رسد! ببینید که این زاغ چه بوده که حتی حضرت نوح هم او را نفرین کرده است. زمانی که طوفان و بلایی که بر سر قوم نوح نازل شده بود، آرام شد، حضرت نوح یک زاغ را فرستاد تا به زمین نشسته و عمق آب را مشخص نماید. اما کلاغ داستان ما به جای اینکه به خشکی بنشیند و نزد حضرت نوح بازگردد، روی جسد و مرداری نشسته و دیگر بازنگشت و حضرت نوح او را چنین نفرین کرد که پروردگارا او را در زمان درماندگی اش فرو گذار.
از من بخواهید بپرسید، دلیل زشتی الان زاغ را به همین نفرین ربط می دهم! آخر مگر می شود که یک حیوان اینقدر منفور باشد؟ البته گاهی ممکن است از شنیدن داستان هایش لبخند به لبتان بیاید که خدا نکند که به سر راهتان بر بخورد، آن موقع است که می فهمید چه می گویم. اگر یک بار هم جوجه ماشینی هایتان را برده و بر دل درمانده تان زخم زده باشد، این حرف را درک می کنید.
از همه ی این ها که بخواهیم بگذریم، داخل داستان های مختلف هم حضور زاغ را می توان احساس کرد. انگار همه جا می خواهد نقشی داشته باشد و مثل بازیگران در همه جا بازی کند. آنقدر کلاغ در داستان ها نقش خود را خوب بازی کرد، که جزو دائمی داستان های ما ایرانیان شد. در پایان تمام قصه هایمان حتما همه این جمله را ناخودآگاه به زبان می آورند که "قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش نرسید".
اما بیاییم کمی متفاوت تر به قضیه نگاه کنیم. این حیوان آفریده ای از خداوند است! پس مگر می شود که فقط نفرت از او به جای بماند و ما او را فقط منفور بدانیم. شاید به خاطر احساسی بودنمان باشد که این حیوان بیچاره را آنقدر از خود میرانیم و به مانند حیوانات دیگر به او ترحم نمی کنیم یا به قول معروف نازش را نمی کشیم.
بیاییم به شیوه ای دیگر بنگریم! لحظه ای را بیندیشیم که صبحگاه در پارک قدم میزنیم و صدای ناز زاغ وجود ندارد که گوش ما را خراش دهد! آیا این موجود چندش دوست داشتی اگر وجود نداشت، واقعا صبح ها میل قدم زدن در پارک ها را داشتیم؟ آن هم با وجود سکوت طبیعت و فضای سبزی که در آنجا وجود دارد؟ بیایید به گونه ای دیگر قضیه نگاه کنیم! همانطور که گفتیم، زاغ همه چیز خوار است؛ پس نصف یا بیشتر زباله های غذا که روی زمین ها هستند و از چشم انسان به دورند، اما باعث به وجود آمدن آفت می شوند را همین کلاغ می خورد و این منبع به وجود آمدن آفت را از بین می برد. پس می بینید؟! این سیاه روی آن قدر ها هم که فکر می کنیم، منفور نیست. این نگاه ماست که او را منفور می کند.
ما انسان ها یاد گرفته ایم که هر چیزی را بر اساس ظاهر قضاوت کنیم! هر چیزی را همانطور می بینیم که ظاهرش نشان می دهد و به باطن ماجرا کاری نداریم که این بسیار اشتباه است. حال این یک کلاغ بیچاره است که زیاد هم تاثیری روی زندگی ما نمی گذارد. اما ماجرا از جایی بیخ پیدا می کند که ما این نگاه نادرست را نسبت به زندگی هم داریم و انسان های اطرافمان را بر اساس همین نگاه اشتباه قضاوت می کنیم.
خدا خیر زاغ را بدهد که از این انشا درس زندگی هم آموختیم و تنها زندگی او را زیر ذره بین قرار ندادیم. زاغ با همه ی به ظاهر زشتی هایش، اگر یک روز نباشد، جای خالیش را احساس خواهیم کرد. زاغ به ما درس می دهد که با وجود ظاهری زشت، چقدر می توان تاثیر گذار بود. حال اگر کسی از ابتدای انشاء با ما همراه نباشد، فکر می کند که از کسی صحبت می کنیم که نامش زاغ است و در کنگره های بین المللی و بحث های سیاسی شرکت می کند که اکنون اینقدر جدی در مورد تاثیر گذاری اش صحبت می کنیم.
نتیجه انشا: کلاغ با چهره ای به ظاهر زشت، رنگ و رویی سیاه و با وجود زیان هایی که ممکن است گاهی به ما برساند، باز هم آفریده ای از خداست و این خداوند است که برای هر چیزی دلیلی دارد و برای آفریدن زاغ هم قطعا دلایل مخصوص خود را داشته. بیاییم با حیوانات حتی همین زاغ بیچاره هم مهربان باشیم و گاهی اگر می بینیم که غذا یا چیزی ندارد، برایش اندکی غذا مهیا کرده و در گوشه ای از پارک، بدون اینکه محیط را آلوده کنیم، قرار دهیم تا نوش جان کند.
تهیه کننده : توپ تاپ
منبع مطلب : www.toptoop.ir
مدیر محترم سایت www.toptoop.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
انشا درباره کلاغ
انشا درباره کلاغ(1)
مقدمه: ظاهر ملاک خوبی برای شناختن اطرفیان نیست و نمیتوان گفت که میتوان فهمید چه در ذهن هرکسی میگذرد.
بدنه انشا: کلاغ اصلا شوم نیست. نمیدانم چه کسی همچین لقبی را برایش انتخاب کرده است و اصلا چرا میگویند شوم؟
کلاغ چند روزی میشود که فکرم را درگیر خودش کرده است .درست است که صدای خوبی ندارد و غار غارش گوش ها را خراش میدهد اما چرا نباید نیمه پر لیوان را دید؟
میدانید صدایش که گوش ها را خراش میدهد چقدر موجب نجات حیوانات دیگر میشود؟
چون حیوانات از صدایش متوجه میشوند که خطری در حال نزدیک شدن به آنهاست و سریع خود را در جایی امن مخفی میکنند.
البته همان بهتر که کلاغ را کسی دوست ندارد و گرنه مانند باقی پرنده ها در قفس زندانی میشد و نمیتوانست پرواز کند .
بعضی وقت ها با خودم میگویم چقد بد است که بخاطر ظاهر و صدایش دوستش ندارند اما چیز جالب تری که دانشمندان فهمیدن این است که اگر مقابل کلاغ آیینه قرار بدهیم خودش را میشناسد و این یعنی اینکه یه مقدار کمی خود آگاهی دارد.
نتیجه: کلاغ یه جورایی میتواند انسان هارا توصیف کند و بگوید هرکس که ظاهر و باطنش یکی است محبوبیت چندانی ندارد.
در مقابل کسی که ظاهر و باطنش هزار رنگ است و میخواهد همه را از خودش راضی نگه دارد محبوب همه است . امیدوارم همه شما دلهایتان مثل رنگ پرهای کلاغ یک دست و محبوبیتتان مثل طاووس زیاد باشد.
انشا درباره کلاغ(2)
مقدمه: ما در دنیا حیواناتی داریم که هرکدام نشانه و نمایانگر یک موضوع است که از گذشتگان دور با آن شناخته و معروف شده است.
تنه ی انشا: از زمانی که به یاد داریم همیشه گفته اند شیر سلطان جنگل است،پرنده ی هما نشانه ی خوشبختی است و مار نشانه ی دشمنی و کلاغ نشانه ی بد شگومی است.
و تنها علت آن صدای ناهنجار کلاغ بود و لباس سراسر از سیاهی او،که می گفتند ما در هنگام عزاداری و غم و ناراحتی لباس سیاه بر تن می کنیم و کلاغ نیز همیشه لباس سیاه بر تن دارد.
زمانی که در هنگام انجام کاری صدای قار قار کلاغ به گوش برسد می گویند که باید در این کار بیشتر دقت کرد زیرا که کلاغ به ما اخطار داده است و باید در انجام این کار بیشتر مکث کنیم و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم تا از نتیجه ی کار خشنود باشیم.
اما بیاییم به جنبه ی مثبت این موضوع توجه کنیم و کلاغ را مانند آژیر خطری بدانیم که به ما یاداور می شود که قبل تصمیم گیری و انجام کاری آن را بیشتر مورد تجزیه و تحلیل و آزمایش قرار دهیم و همانطور قبل از حرف زدن نیز به آن فکر کنیم و آن را بالا و پایین کنیم تا در نهایت از گفته ی خود پشیمان نشویم.
نتیجه گیری: زندگی به نوع نگاه ما بستگی دارد اگر با عینک بدبینی به آن نگاه کنیم همه چیز برایمان تیره و تار می شود اما اگر با عینک خوش بینی به دنیا و زندگی نگاه کنیم همه چیز برایمان زیبا و روشن می شود.
انشا درباره کلاغ (3)
نام کلاغ را که می شنوم یاد یکی از دوستانم می افتم که عاشق کلاغ بود . همیشه در پارک به کلاغ ها خیره می شد و به پر و بال سیاهشان زل می زد.
همیشه هم اصرار داشت که کلاغ یکی باهوش ترین حیوانات است و دلیلش هم این بود که طبق تحقیقات جدید دانشمندان متوجه شده اند که وقتی کلاغ را روبروی آینه قرار می دهند ، خودش را تشخیص می دهد و این به معنای آن است که کلاغ تا حدی دارای خودآگاهی است.
اما برای من کلاغ یادآور عمر طولانی و آزاد بودن است و این باور که می گویند کلاغ شوم است و نشانه ی بدبختی و سیاهی، برایم غیرقابل باور است .
چرا که واضح است چون پرهای این پرنده بیچاره سیاه است ، ما انسان ها آنرا به سیاهی و تاریکی و بد یمنی ربط داده ایم.
اما باید از خود بپرسیم که چرا هیچ وقت این پرنده ی طفلکی را نشانه ی عمر تام و طولانی ندانسته ایم و او را خوش یمن نخوانده ایم؟
از این به بعد هر زمانی که در پارکی رفتیم و کلاغی را دیدیم سعی کنیم او را با تصویری از آزادی و عمر کام به یاد بیاوریم که این کار علاوه بر از بین بردن خرافات گذشته ، باعث آشتی بیشتر ما با طبیعت و لذت بردن هرچه بیشتر از آن می شود.
انشا درباره کلاغ (4)
کلاغ را همه ما دیده ایم و صدای قارقارش را از دور دست شنیده ایم. افراد خانواده ما هرکدام یک نظری درباره کلاغ داشتند.
کلاغی بود که در فصل پاییز هر روز صبح همیشه روی دیوار خانه می نشست و قارقار می کرد. خواهرم می گفت:«او از جنگل های مناطق سرد آمده است.
قبلاً روی شاخ های گوزنی زندگی می کرده است. حالا دلش برای خانه اش تنگ شده است.
می دانی کلاغ ها خیلی دوست دارند روی شاخ گوزن ها بنشینند.» من با تعجب به او نگاه می کردم و او برای کلاغ دست تکان می داد.
اصلاً کلاغ ها همه شان مثل هم هستند. از کجا معلوم که کلاغ امروزی همان کلاغ دیروزی باشد؟ اما راستی همه کلاغ ها مثل هم نیستند.
بعضی کلاغ ها کاملاً سیاه هستند ولی بعضی دیگر پرهای خاکستری هم دارند. من از کلاغ بدم می آمد چون خاطره بدی از کلاغ ها داشتم.
وقتی کوچک بودم، توی ایوان خانه مادربزرگم یک کلاغ به سرعت برق و باد گردویی را که شکسته بودم، به نوکش گرفت و از آنجا دور شد.
همان روز مادرم گفت کلاغ ها خیلی از چیزهایی را که پیدا می کنند، نمی خورند بلکه چال می کنند اما بعد یادشان می رود که آنها را کجا گذاشته اند.
روزی که به باغ رفته بودیم، در حالی که کلاغ ها بالای شاخه ها نشسته بودند و قارقار می کردند؛ ما گردوهایی که آنها پنهان کرده بودند، پیدا می کردیم و می خوردیم.
پدرم می گفت کلاغ ها جانوران باهوش هستند. کلاغ ها اگر گردو یا فندق پیدا کنند، آنها را سر راه ماشین ها قرار می دهند تا چرخ آنها پوست سخت آن را بشکند.
همین که چیزها را قایم می کنند؛ یعنی آینده نگری دارند. حتی از شامپانزه هم باهوشتر هستند.
پدربزرگم همیشه برایمان قصه تعریف می کرد و شعر می خواند. داستان هابیل و قابیل که یک داستان غمگین بود و کلاغ هم داشت را چند بار برایمان تعریف کرده بود.
خدا یک کلاغ را می فرستد که دفن کردن مرده را به او یاد بدهد. قابیل آنقدر ناراحت می شود که می گوید وای من از یک کلاغ هم نادان تر هستم.
مادربزرگم از کلاغ ها بدش می آمد. وقتی یک کلاغ سر دیوار می نشست و قارقار می کرد، مادربزرگ دمپایی اش را پرت می کرد و می گفت: برو! پرنده شوم… وقتی می پرسیدم: شوم یعنی چه؟ چرا شوم است؟ می گفت: یعنی خبرهای بد را می آورد. یعنی شگون ندارد.
صبح ها برایت نباید بخواند. کلاغ خبرچین است. این ها را که می گفت، ما تعجب می کردیم و او هیچ وقت نمی گفت چرا شوم است.
نظر هرکدام از افراد خانواده ام که درست باشد، کلاغ شوم باشد یا باهوش، باز کلاغ ها همیشه همه جا حضور دارند.
انشا درباره کلاغ (5)
من کلاغ را دوست دارم . کلاغ یک پرنده بسیار زیبا است . یک پرنده که نماد یکرنگی و صداقت است .
کلاغ یک پرنده ی صادق و یکرنگ و یک دست است . می گویند کلاغ بسیار ثابت قدم است زیرا آنچنان از راه رفتن کبک تقلید کرده است که راه رفتن خودش یادش رفته است و البته این بسیار بد است چون پدرم می گوید همه باید خودشان باشند و ادای کس دیگری را در نیاورند .
کلاغ اعتماد به نفس پایینی دارد . من راه رفتن کلاغ را بسیار دوست دارم .
شاید شما هم دیده باشید وقتی یک جوجه کلاغ از لانه اش بیرون می افتد ، تمام کلاغ ها متحد می شوند و کمک می کنند تا جوجه را نجات دهند .
کلاغ پرنده ی بد صدایی است . اما با این حال من کلاغ را دوست دارم و دلم برایش می سوزد .
شاید در میان پرندگان هم به رنگین پر ها کار ندهند . همانطور که در بین انسان ها به رنگین پوست ها کار نمی دهند .
پس وقتی کار نباشد کلاغ ها ناچار می شوند برای سیر کردن خود و جوجه های بی گناهشان دزدی و خبرچینی بکنند .
می گویند کلاغها تنها یک بار جفت گیری میکنند و تا آخر عمر با همان جفتشان زندگی می کنند .
همسایه مان می گوید : درد و بلای هر چه کلاغ است بخورد تو سر شوهر نفهم من که رفته سرم هوو آورده است .
انشا درباره کلاغ (6)
کلاغ ها مانند گنجشکان در لانه زندگی میکنند و دسته جمعی پرواز یا زندگی نمیکنند.آن ها معمولا در هوای سرد بیشتر میتوانند تحمل کنند تا در هوای گرم.
غذای آنان دانه است اما آنان معمولا نان و پنیر و کرم و گندم هم میخورند.آن ها از لحاظ قیمت ارزشی ندارند زیرا نه صدا و شکل خوبی دارند و البته اهلی هم نیستند.
نوک آن ها طلایی و خیلی دراز است. چنگال های تیزی دارند و برای شکار حشرات و کرم ها.
آن ها از انسان ها میترسند ولی اگر گیر بی افتند مقابله میکنند.و آن ها تخم گذار هستد مانند خفاش پرنده ایی بچه زا نیستند!!
از نظر دانشمندان خارجی کلاغ در شب بهتر از روز میبیند هم مانند خفاش ولی خفاش در روز نمیبیند یا بهتر است بگوییم به خوبی نمیبیند کلاغ محیط را خاکستری مانند میبیند و چشمان تیز و درشتی دارند.
پس کلاغ ها موجوداتی بی آزار و زشت هستند که قیمتی ندارند و کسی به شکار آنها نمیرود و نسل آنها هم منقرض نخواهند شد و به راحتی میتوانند در لانه های خوب زندگی کنند.
انشا درباره کلاغ به سبک توصیفی
پرندگان گونهای از جانوران هستند که مهمترین خصوصیت مشترک آنها داشتن پر و بال و قابلیت پرواز کردن است. یکی از این پرندگان کلاغ است.
کلاغ ها از ردهای به نام کلاغسانان هستند، در همه مناطق کره زمین به غیر از قطب جنوب زندگی میکنند و بیش از 120 گونه دارند.
برخی از دانشمندان عقیده دارند که کلاغها باهوشترین جانوران هستند. آنها میگویند زبان کلاغ یک زبان واقعا پیچیده است و هر صدای قار قار معنی متفاوتی دارد.
تحقیقات آنها نشان میدهد برخی از اصوات آنها هشداردهنده، برخی تقلید صدا از سایر جانداران و برخی هم در ارتباط با وقوع یک اتفاق خاص است.
در ادبیات فارسی کلاغ نامهای متعددی از قبیل: زاغ، کلاغ، غراب و … دارد. غراب مظهر سیاهی و شئامت و حذر کردن و کراهت منظر است.
خصوصیات ظاهری خاص کلاغ از جمله رنگ سیاه بال و پر و همینطور چشمهای سرخ و عمر طولانی کلاغ باعث شده که در ادبیات حضور پررنگ داشته باشد.
سابقه حضور کلاغ در حکایات به داستان هابیل و قابیل برمیگردد. قابیل پس از کشتن هابیل نمیدانست با جسد برادرش چه کند.
کلاغی کلاغ دیگر را کشت و او را زیر خاک پنهان کرد و به این ترتیب دفن کردن جسد را به قابیل یاد داد.
در پارهای از اساطیر آمده که هنگامی که طوفان نوح آرام شد، حضرت نوح کلاغ را فرستاد تا بر زمین بنشیند و عمق آب را تعیین کند، امّا کلاغ بر مرداری نشست و به نزد نوح برنگشت. نوح او را نفرین کرد، که یا رب به وقت درماندگی او را فرو گذار.
با همه دیدگاههای متفاوت کلاغ پرندهای است که به عنوان بخشی از طبیعت و آفریدههای خارقالعاده خداوند در طول قرنها به زندگی خود ادامه داده و میدهد.
حتما بخوانید: انشا درباره عینک
منبع مطلب : einaky.com
مدیر محترم سایت einaky.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
انشا درباره کلاغ به سبک های مختلف
یکی از روشهای نوشتن درباره یک موضوع، این است که موضوع انشا را به بخشها و اجزای کوچکتر تقسیم و طبقهبندی کنیم. هر انشا باید سه بخش اصلی بند مقدمه، بندهای بدنه اصلی و بند نتیجه یا جمعبندی داشته باشد. با توجه به این آموزهها برای شما دو انشا در سبکهای مختلف با عنوان کلاغ و با استفاده از روش «طبقه بندی کردن موضوع» نوشته ایم.
انشا درباره کلاغ به سبک توصیفی
پرندگان گونهای از جانوران هستند که مهمترین خصوصیت مشترک آنها داشتن پر و بال و قابلیت پرواز کردن است. یکی از این پرندگان کلاغ است.
کلاغها از ردهای به نام کلاغسانان هستند، در همه مناطق کره زمین به غیر از قطب جنوب زندگی میکنند و بیش از 120 گونه دارند. این پرنده همهچیز خوار است و هرچیزی را که بیابد، برای سیر کردن خود استفاده خواهد کرد.
برخی از دانشمندان عقیده دارند که کلاغها باهوشترین جانوران هستند. آنها میگویند زبان کلاغ یک زبان واقعا پیچیده است و هر صدای قار قار معنی متفاوتی دارد. تحقیقات آنها نشان میدهد برخی از اصوات آنها هشداردهنده، برخی تقلید صدا از سایر جانداران و برخی هم در ارتباط با وقوع یک اتفاق خاص است.
در ادبیات فارسی کلاغ نامهای متعددی از قبیل: زاغ، کلاغ، غراب و ... دارد. غراب مظهر سیاهی و شئامت و حذر کردن و کراهت منظر است. خصوصیات ظاهری خاص کلاغ از جمله رنگ سیاه بال و پر و همینطور چشمهای سرخ و عمر طولانی کلاغ باعث شده که در ادبیات حضور پررنگ داشته باشد.
سابقه حضور کلاغ در حکایات به داستان هابیل و قابیل برمیگردد. قابیل پس از کشتن هابیل نمیدانست با جسد برادرش چه کند. کلاغی کلاغ دیگر را کشت و او را زیر خاک پنهان کرد و به این ترتیب دفن کردن جسد را به قابیل یاد داد. در پارهای از اساطیر آمده که هنگامی که طوفان نوح آرام شد، حضرت نوح کلاغ را فرستاد تا بر زمین بنشیند و عمق آب را تعیین کند، امّا کلاغ بر مرداری نشست و به نزد نوح برنگشت. نوح او را نفرین کرد، که یا رب به وقت درماندگی او را فرو گذار.
با همه دیدگاههای متفاوت کلاغ پرندهای است که به عنوان بخشی از طبیعت و آفریدههای خارقالعاده خداوند در طول قرنها به زندگی خود ادامه داده و میدهد.
انشا درباره کلاغ به سبک داستانی
کلاغ را همه ما دیدهایم و صدای قارقارش را از دور دست شنیدهایم. افراد خانواده ما هرکدام یک نظری درباره کلاغ داشتند.
کلاغی بود که در فصل پاییز هر روز صبح همیشه روی دیوار خانه مینشست و قارقار میکرد. خواهرم میگفت:«او از جنگلهای مناطق سرد آمده است. قبلاً روی شاخهای گوزنی زندگی میکرده است. حالا دلش برای خانهاش تنگ شده است. میدانی کلاغها خیلی دوست دارند روی شاخ گوزنها بنشینند.» من با تعجب به او نگاه میکردم و او برای کلاغ دست تکان میداد.
خود من کلاغها را دوست نداشتم؛ کلاغ خواهرم همه دانههایی را که من برای گنجشکها ریخته بودم میخورد. اصلاً کلاغها همهشان مثل هم هستند. از کجا معلوم که کلاغ امروزی همان کلاغ دیروزی باشد؟ اما راستی همه کلاغ ها مثل هم نیستند. بعضیکلاغها کاملاً سیاه هستند ولی بعضی دیگر پرهای خاکستری هم دارند. من از کلاغ بدم میآمد چون خاطره بدی از کلاغها داشتم. وقتی کوچک بودم، توی ایوان خانه مادربزرگم یک کلاغ به سرعت برق و باد گردویی را که شکسته بودم، به نوکش گرفت و از آنجا دور شد.
همان روز مادرم گفت کلاغها خیلی از چیزهایی را که پیدا میکنند، نمیخورند بلکه چال میکنند اما بعد یادشان میرود که آنها را کجا گذاشتهاند. روزی که به باغ رفته بودیم، در حالی که کلاغها بالای شاخهها نشسته بودند و قارقار میکردند؛ ما گردوهایی که آنها پنهان کرده بودند، پیدا میکردیم و میخوردیم.
پدرم میگفت کلاغها جانوران باهوش هستند. کلاغها اگر گردو یا فندق پیدا کنند، آنها را سر راه ماشینها قرار میدهند تا چرخ آنها پوست سخت آن را بشکند. همین که چیزها را قایم میکنند؛ یعنی آیندهنگری دارند. حتی از شامپانزه هم باهوشتر هستند.
پدربزرگم همیشه برایمان قصه تعریف میکرد و شعر میخواند. داستان هابیل و قابیل که یک داستان غمگین بود و کلاغ هم داشت را چند بار برایمان تعریف کرده بود. قابیل برادرش را میکشد. بعد بالای سرش مینشیند و میگوید وای چکار کنم. خدا یک کلاغ را میفرستد که دفن کردن مرده را به او یاد بدهد. قابیل آنقدر ناراحت میشود که میگوید وای من از یک کلاغ هم نادانتر هستم.
مادربزرگم از کلاغها بدش میآمد. وقتی یک کلاغ سر دیوار مینشست و قارقار میکرد، مادربزرگ دمپاییاش را پرت میکرد و میگفت: برو! پرنده شوم... وقتی میپرسیدم: شوم یعنی چه؟ چرا شوم است؟ میگوفت: یعنی خبرهای بد را میآورد. یعنی شگون ندارد. صبحها برایت نباید بخواند. کلاغ خبرچین است. اینها را که میگفت، ما تعجب میکردیم و او هیچوقت نمیگفت چرا شوم است.
نظر هرکدام از افراد خانوادهام که درست باشد، کلاغ شوم باشد یا باهوش، باز کلاغها همیشه همه جا حضور دارند.
منبع مطلب : setare.com
مدیر محترم سایت setare.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
انشا بچه کلاس اولیه.😐
خیلی چرته و اصلا بدرد نمیخوره.....😑
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
انگار طومار هس بس که زیاده.