از شکل آرواره و دندان فسیل یک دایناسور چه موضوعاتی میتوان فهمید
از شکل آرواره و دندان فسیل یک دایناسور چه موضوعاتی میتوان فهمید را از سایت نکس درجه دریافت کنید.
شناسایی دندانهای تازه در نخستین فسیل دایناسور کشف شده
به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از ساینس دیلی، مگالوساروسها به عنوان نخستین دایناسورهای شناخته شده در جهان محسوب می شوند که فسیل آنها حدود دو قرن پیش پیدا شد. اکنون و به لطف پیشرفته ترین فناوریهای تصویربرداری که به جهت دقت و ظرافت در صنایع مختلفی به کار گرفته می شود، محققان دانشگاه وارویک بریتانیا با همکاری موزه تاریخ طبیعی دانشگاه آکسفورد موفق به کشف دندانهای دیده نشده ای شده اند که پیشتر تصور نمی شد جایی در آرواره این جانوران غول پیکر داشته باشد.
پروفسور مارک ویلیامز محققی است که ۵ دندان از قلم افتاده این دایناسور گوشت خوار را در بقایای فسیل این جانور شناسایی کرده است.
این محقق با استفاده از فناوری سی تی اسکن و نرم افزار آنالیز سه بعدی اقدام به ثبت ۳ هزار تصویر اشعه ایکس از آرواره متعلق به یکی از دایناسورهای مگالوساروس کرده تا در نهایت به بررسی تصویر سه بعدی دیجیتالی این فسیل مشغول شود.
در ادامه این بررسیها، پروفسور ویلیامز موفق شد که برای نخستین بار در تاریخ درون آرواره اولین فسیل دایناسور کشف شده در دنیا را مشاهده کند. او در این بررسی، ۵ دندانی را مشاهده کرد که پیشتر کسی تصور نمی کرد وجود داشته باشند.
این تصویرسازی دیجیتالی همچنین نشان داد که در حین خارج کردن فسیل دایناسور، لطماتی به آن وارد شده است.
مگالوساروسها که به آنها «مارمولکهای بزرگ» هم گفته می شود از نوع دایناسورهای گوشتخوار بودند که در اواسط دوران ژوراسیک یعنی ۱۶۷ میلیون سال پیش زندگی می کردند. این جانوران حدود ۹ متر طول و نزدیک به ۱.۴ تن هم وزن داشتند.
منبع مطلب : www.mehrnews.com
مدیر محترم سایت www.mehrnews.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
دایناسور
دایناسورها (به انگلیسی: Dinosaurs) گروهی از خزندگان مهرهدار بودند که حدود ۲۳۵ میلیون سال پیش در دورهٔ تریاس پسین به وجود آمدند و در جریان رویداد انقراض تریاس–ژوراسیک به صورت جانوران برتر در خشکی درآمدند و سلطه آنها بر خشکی تا پایان دوره کرتاسه ادامه یافت. با وقوع رویداد انقراض کرتاسه-پالئوژن بیشتر آنها به غیر از یک تبار که امروزه پرندگان خوانده میشوند منقرض شدند.[۱][۲]
بررسی بازماندههای کهنبال (آرکئوپتریکس) در ۱۸۶۱ نشان دهندهٔ رابطهای بین دایناسورها و پرندگان است. دانشمندان امروزه در اسکلت پرندگان، استخوانی را پیدا کردهاند که فقط در دایناسورها وجود داشتهاست. صرف نظر از حضور اثرهای سنگواره شده، نیاپرنده خیلی شبیه آراستهآرواره (دایناسور درنده کوچک) است.[۲]
تحقیقاتی که در حدود سال ۱۹۷۰ انجام شده نشان میدهد دایناسورهای دَدپا به احتمال زیاد نیاکان پرندگان هستند؛ در واقع، بسیاری از دیرینشناسان پرندگان را مانند دایناسورهای بازمانده درنظر میگیرند و بر این باورند که دایناسورها و پرندگان باید با هم زیر یک گونه قرار داده شوند. امروزه ۱۰۰۰۰ گونه از پرندگان به این گروه تعلق دارند.[۲]
حدوداً نیمهٔ نخست قرن ۲۰، دانشمندان دایناسورها را جانورانی تنبل، خنگ و خونسرد بهشمار میآوردند. با این وجود، تحقیقات گستردهٔ انجام شده در سال ۱۹۷۰ این نظریه را تأیید میکند که آنها حیواناتی با دگرگونیهای بدنی زیاد بودند و اغلب خود را با واکنشهای متقابل اجتماعی سازگار میکردند. مدرکی از پرندگانی مربوط به دستهٔ ددپایان شدیداً این تغییر نظریه را تحت تأثیر قرار میدهد.[۳]
از زمانی که اولین فسیلهای دایناسور در سدهٔ نوزدهم میلادی شناخته شدند اسکلت آنها زیبندهٔ موزههای سراسر دنیا شدهاند و دایناسورها بخشی از فرهنگ جهانی شدهاند و میان کودکان و بزرگسالان باقی خواهند ماند. آنها در پرفروشترین کتابها و فیلمها (مانند پارک ژوراسیک)، چهره بودهاند و هر یافتهٔ تازهای از دایناسورها را رسانهها پوشش میدهند.[۲] اغلب بهطور غیررسمی هرگونه خزندهٔ پیشاتاریخ نظیر دواندازهدندان، خزندگان بالدار و ماهیخزندهسانان، پلسیوسور و موساسور را نیز دایناسور مینامند. در حالی که به معنای دقیق کلمه هیچیک از جانوران یادشده دایناسور نیستند.[۲]
از آنجا که پستانداران در مقایسه با خزندگان امروزی هوشیارتر و فعالتر هستند این پرسش پیش میآید که چرا آنها برای مبارزهجویی با دایناسورها زودتر از این به مناطق تحت فرمانروایی دایناسورها نیامدند. یکی از دلایل محتمل آن است که خود دایناسورها فعال، هوشیار و خونگرم بودهاند. وضع خاص بدن دایناسورها حاکی از چابکی آنهاست. استخوانهای آنها در مقایسه با استخوانهای چهارپایان خونگرم و خونسرد امروزی، دارای مجراهایی است که نشاندهنده خونگرمی آنهاست. سنگوارههایی که نسبت شکارچی به شکار را نشان میدهد، از این حکایت میکند که دایناسورها، همچون پستانداران خونگرم و برخلاف خزندگان خونسرد به مقادیر زیادی غذا نیاز داشتهاند.[۴]
اگر دایناسورها خونگرم بودند، این موضوع به توضیح چیرگی درازمدت آنها کمک میکند. دایناسورها بزرگتر از پستانداران همزمان خود بودهاند؛ حتی بچه دایناسورهایی که تازه از تخم خارج میشدند از بیشتر پستانداران بزرگتر بودهاند. واضح است که پستانداران نقش جانوران کوچک و دایناسورها نقش جانوران بزرگ را ایفا میکردند. حتی هنگامی که چندین رویداد انقراض گوناگون تنوع دایناسورها را کاهش داد، دایناسورهای بازمانده هنوز هم بزرگتر از پستانداران بودند و قادر بودند که موقعیت خود را حفظ کنند و آن دودمانهای اصلی را فراهم آورند که فرگشت دوباره از آنها جانوران بزرگ را بهوجود میآورد.[۴]
تنها هنگامی که دایناسورها در جریان انقراض پایان کرتاسه از میان رفتند، پستانداران به داخل مناطق مسکونی خالی راه یافتند تا به نوبه خود بر محیط خشکی چیرگی یابند.[۵]
نام[ویرایش]
طبقهبندی دایناسورها رسماً در سال ۱۸۴۲ توسط دیرینهشناس انگلیسی ریچارد اوون[پ ۴] نامیده شده بود که برای اشاره کردن به «تبار جدا یا از زیرراسته خزندگان سوسماری» استفاده کرد. در نتیجه در بریتانیا و سراسر دنیا به رسمیت شناخته شد.[۶] این اصطلاح از کلمه یونانی δεινός (دنیوس به معنی وحشتناک، نیرومند یا شگفتانگیز) و کلمه یونانی σαύρα (سورا به معنی مارمولک یا حیوان خزنده) گرفته شدهاست.[۷] با این وجود نام طبقهبندی اغلب به دندان، چنگالهای و دیگر مشخصات ترسناک دایناسورها اشاره دارد. ریچارد اوون صرفاً قصد داشته به اندازه و عظمتشان اشاره کند.[۸]
با وجود اینکه دایناسورها ۱۶۰ میلیون سال بر زمین حکومت میکردند[۹][۱۰] و فراوانی و تنوع آنها و تنوع وارثانشان (پرندگان) زیاد بودهاست اما در زبان عامیانه انگلستان دایناسور بعضی اوقات برای شرح دادن کهنه یا ناموفق بودن یک چیزی یا شخصی، بکار گرفته میشود. این کاربرد در زمانی که دایناسورها به عنوان موجوداتی خونسرد و تنبل تلقی میشدند متداول شد.[۱۱]
ویژگیها[ویرایش]
رژیم غذایی[ویرایش]
اگرچه امروزه در میان مردم دایناسورهای گوشتخوار مشهورترند اما بیشتر دایناسورها گیاهخوار بودند در هر زنجیره غذایی باید موجودات زنده بیشتری در سطحهای پایینتر زنجیره غذایی وجود داشته باشد و گرنه انتقال انرژی غذا کافی نخواهد بود. شمار زیادی از گیاهان (تولیدکنندگان یا آنها که خودبخود تغذیه میکنند) غذای تعداد کمتری از گیاهخواران (مصرفکنندگان اولیه نامیده میشوند) را تأمین میکنند. این گیاهخواران به وسیله تعداد کمتری از گوشتخواران (مصرفکنندگان ثانویه نامیده میشوند) خورده میشوند. برای مثال صدها جریب گیاه لازم بوده تا گروه کوچکی از تریسراتوپسها تغذیه شوند. این گروه تریسراتوپسها میتوانستند غذای تنها یک تیرانوسور را تأمین کنند تا به زندگی خود ادامه دهد. با نگاهی به فسیلهایی که تا کنون از انواع دایناسورها کشف شده نشان میدهد که ۶۵ درصد دایناسورها گیاهخوار بودند و تنها ۳۵ درصد آنها گوشتخوار بودند. چون که فسیلهای زیادی از بعضی از دایناسورهای گیاهخوار پیدا شده. برای مثال بیش از صد فسیل پروتوسراتوپس پیدا شده، در حالی که در مقابل تنها چند فسیل تیرانوسور پیدا شدهاست.[۱۲]
هنگامی که در یک جامعه تعداد گوشتخواران افزایش مییابد، آنها تعداد بیشتر و بیشتری از گیاهخواران را میخورند و جمعیت گیاهخواران کاهش مییابد. به همین علت، یافتن و خوردن گیاهخواران برای گوشتخواران رفتهرفته سخت میشود و در نتیجه تعداد گوشتخواران به ناچار کاهش پیدا میکند. به همین دلیل، جمعیت گوشتخواران و گیاهخواران در حالت تعادل نسبتاً باثباتی میماند. چون که اگر جمعیت گیاهخواران کاهش یابد، جمعیت گوشتخواران را هم محدود میکند. تعادل مشابهی بین گیاهان و گیاهخواران نیز وجود دارد. یعنی اگر میزان گیاهان کاهش یابد تعداد گیاهخواران نیز کاهش مییابد.[۱۲]
گیاهخواران[ویرایش]
گیاهخواران معمولاً دندانهای کند و بی نوکی دارند که برای کندن گیاهان (برگها، شاخههای کوچک و…) مناسب است. همچنین بعضیها دندانهای تخت و صافی دارند که برای خرد و آسیاب کردن فیبرهای گیاهی سخت مناسب است. بسیاری از گیاهخواران هم یک کیسه لب دارند که میتوانند برای مدتی غذا را در آن ذخیره کنند. گیاهخواران معمولاً باید نسبت به گوشتخواران حجم خیلی بزرگتری از مواد غذایی را بخورند تا همان مقدار کالری را به دست آورند (چون که برگها، شاخههای کوچک و ریشهها کالری کمتری دارند. گیاهخواران معمولاً دستگاههای گوارش بزرگتری هم نسبت به گوشتخواران دارند. در بعضی از دایناسورها سنگها (که گاسترولیت نامیده میشود) به خرد کردن فیبرها در احشا کمک میکرد. بعضی از انکیلوسوروسها حتی محلهای تخمیر (مثل اتاقکهایی) داشتند که فیبرهای گیاهی در آنها تجزیه میشد. تنها راه دقیق برای فهمیدن این که کدام گیاهان را کدام دایناسوری میخورده، پیدا کردن بقایای معده فسیل شده یا مدفوع فسیل شده دایناسور است که در آن مواد گیاهی گوارده یافت میشود. اما باقی ماندههای معده فسیل شده بینهایت نادر پیدا میشود و به سختی میتوان فهمید مدفوع پیدا شده هم مال کدام دایناسور است. با این محدودیتها نوع غذای یک دایناسور را تنها میتوان بر اساس نوع دندانهایی که دایناسور داشته (میتوانسته مواد گیاهی سخت یا نرم را بخورد)، محلی که در آن زندگی میکرده (آب و هوا و محل سکونت و… آنچه بوده که معمولاً شناخته شده نیست) و این که کدام گیاهان در طول دوره زمانی ویژهای در آن حوالی بودند، فهمید. احتمال دارد که در طول دوره میانهزیستی گیاهانی شامل سرخسها، سرخسهای نخلی، دماسبیها، سرخسهای تخم ریز، درخت معبد و خزهها بیشتر وجود داشتهاند؛ بنابراین دایناسورها در دوره میانزیستی بیشتر از این گیاهان تغذیه میکردند. گیاهان گلدار هم در طول دوره کرتاسه تکامل پیدا کرده و به وجود آمدهاند.[۱۲]
گوشتخواران[ویرایش]
دایناسورهای گوشتخوار که تقریباً همگی جزو ددپایان هستند نیاز داشتند تا راهی برای به دست آوردن گوشت پیدا کنند. دایناسورهای گوشتخوار معمولاً پاهای قوی بلندی داشتند که با استفاده از آنها میتوانستند سریع بدوند تا شکارشان را به چنگ آورند. آنها همچنین به فکهای قوی بزرگ و دندانهای تیز و چنگالهای مرگبار نیاز داشتند تا بتوانند شکارشان را پارهپاره کنند و بکشند. دید خوب، حس بویایی تیز و یک مغز بزرگ برای این که استراتژیهای شکار را طرحریزی کنند هم خیلی برای شکار موفق مهم بودهاست.
همهچیزخواران[ویرایش]
تنها چند دایناسور شناخته شده همهچیزخوار بودهاند (یعنی هم گیاهان و هم جانوران را میخوردهاند). بعضی مثالها از همه چیزخوارها پرندهوَشان و خاگدزد هستند که گیاهان، تخمها، حشرات و سایر مواد مغذی را میخوردند. همچنین بیشتر گیاهخواران، همهچیزخوار اتفاقی بودند. چون که موقعی که گیاهان را میخوردند تعداد خیلی زیادی از حشرات و جانوران کوچک را هم میبلعیدند.[۱۲]
داشتن پرروی پوست[ویرایش]
بیشتر دایناسورها بر روی پوست خود پرهایی مانند کرک و پرز جوجه داشتند. در پی کشف یک فسیل ۱۵۰ میلیون ساله «کولیندادروموس زابایکالیکوس» در سیبری مشخص شد که داشتن پرروی بدن، میان دایناسورها بسیار معمول بودهاست. در ابتدا پرها برای محافظت از بدن دایناسورها در برابر تغییر دما و نیز ارتباط آنها با یکدیگر به کار میرفتند و بعدها برای پرواز سازگاری پیدا کردند.[۱۳][۱۴]
بررسی تغذیه[ویرایش]
راههای خیلی متفاوتی برای مطالعه نوع تغذیه دایناسورها وجود دارد که شامل این هاست.
۲. دندانها: ساختمان دندان یک دایناسور هم به ما میگوید که دایناسور چه غذایی میخوردهاست. گوشتخواران به دندانهای تیز برای دریدن و فروکردن یا به دندانهای قوی برای خرد کردن جانوران نیاز داشتهاند. گیاهخواران دندانهایی داشتهاند که با آنها میتوانستهاند برگها و شاخههای کوچک را بکنند و بجوند. البته بعضی دایناسورها مانند «لیموسور اینکستریکابیلیس» نیز دندان شیری داشتهاند. این گونه در کودکی دندان گوشتخوار داشته و پس از بلوغ، گیاهخوار میشدهاست.[۱۵]
رفتارشناسی[ویرایش]
بازسازی چگونگی رفتار دایناسورها معمولاً بر اساس سنگوارههای یافته شده، محیط زیست، شبیهسازیهای بیومکانیک بهوسیلهٔ رایانه و نیز مقایسه با گونههای مدرن صورت میگیرد؛ بنابراین بسیاری از نظریههای کنونی در رابطه با کنششناسی دایناسورها براساس فرضیههایی است که ممکن است برای مدتی طولانی موضوعی برای مباحثه و انتقاد باقی بمانند. با این وجود، گمان میرود که بعضی رفتارها که در برخی تمساحسانان و پرندگان که بیشترین خویشاوندی را نسبت به دایناسورها دارند مشترک است، در دایناسورها نیز رواج داشتهاست.[۱۶]
گله[ویرایش]
اولین اثبات زندگی گلهای دایناسورها در سال ۱۸۷۸ در بلژیک رخ داد. به نظر میرسید ۳۱ ایگوانودون در یک فروریزی زمین فرورفته و غرق شده باشند. سپس مرگهایی تودهای در چند جایگاه دیگر نیز کشف شد.
بر اساس این کشفیات و نیز فسیلهایی یافته شده، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زندگی گروهی در بسیاری از گونههای دایناسور رایج بودهاست.[۱۶]
لانهسازی[ویرایش]
کشف لانههای مایاسورها[پ ۵] در مونتانا در سال ۱۹۷۸ نشان داد که مراقبت از نوزادان در راسته پرندهپایان[پ ۶] فقط تا زمان بازشدن تخمها نیست.[۱۷] شواهد دیگری نشان میدادند که چنین رفتاری در بعضی دایناسورهای دوره کرتاسه نیز همچون سالتاسور[پ ۷] وجود داشت و آنها همچون پنگوئنها گروههای عظیمی برای لانهسازی تشکیل میدادند.[۱۸]
جفتگیری[ویرایش]
با وجود این که دانستههای امروز ما در این مبحث ناچیز هستند، ولی به نظر میرسد شاخهای برخی از دایناسورها همچون ددپایان احتمالاً به علت شکنندگی خود نه به عنوان وسیله دفاع، بلکه به عوان وسیله زورآزمایی در نرها استفاده میشدند.[۱۶]
روش جابهجایی[ویرایش]
با توجه به فسیلهای یافت شده، گمان میرود که هیچکدام از دایناسورها حفار نبودند، و فقط تعداد کمی از آنها میتوانستند از درخت بالا بروند. از آنجا که روند تکاملی پستانداران در دوره نوزیستی به پیدایش جاندارانی حفار و بالارونده انجامید، نبود شواهدی بر وجود دایناسورهایی با چنین خصوصیاتی تعجببرانگیز است.
درک درستی از چگونگی جابهجایی دایناسورها در واقع کلیدی برای مدلسازی از رفتار آنها میباشد. روش بیومکانیک اطلاعات مفیدی را در اختیار ما میگذارد. بهطور مثال میتواند بر اساس نیروی ماهیچهها و نیروی وزن بر ساختار استخوانبندی سرعت حرکت جاندار را مشخص کند، یا این که آیا ددپایان بزرگ برای جلوگیری از آسیبدیدگی به هنگام دنبال کردن شکار، سرعت خود را کم میکردند یا نه[۱۹][۲۰]
تاریخچه مطالعه[ویرایش]
سابقه شناخت دایناسورها به قرنها پیش بازمیگردد. بدون این که لزوماً به این نام شناخته شوند یا حتی درک درستی از آنها بشود.
چینیها آثار و استخوانهای یافت شده آنها را به اژدها نسبت میدادند. درحالی که اروپاییان آنها را بقایای نفیلیم یا موجوداتی غولآسا که در طوفان بزرگ کشته شدند میدانستند.
ایگوآنودون اولین گونهای بود که در سال ۱۸۲۲ توسط زمینشناس انگلیسی گیدئون مانتل که متوجه تشابهاتی میان فسیلهای آن و ایگوانای امروزی شده بود، کشف شد. اولین مقاله علمی دربارهٔ دایناسورها دو سال بعد توسط ویلیام باکلند،[پ ۸] استاد دانشگاه آکسفورد و در رابطه با مگالوسور که فسیل آن به تازگی در نزدیکی آکسفورد کشف شده بود، منتشر شد.
مطالعه این جانوران به زودی مورد توجه همایشهای علمی اروپایی و آمریکایی شد، و در سال ۱۸۴۲، دیرینشناس انگلیسی، ریچارد اوون واژه دایناسور را اختراع کرد. او مشاهده کرد که در میان بقایای دایناسورهایی که تا آن زمان کشف شده بودند تشابهاتی وجود دارد، به همین دلیل تصمیم گرفت ردهبندی جدیدی تهیه کند. او با کمک همسر ملکه ویکتوریا موزه تاریخ طبیعی لندن را به وجود آورد تا کلکسیون ملی فسیلها و بقایای دایناسورها را به نمایش بگذارد.
یکی از اولین دایناسورهایی که در آمریکا کشف شد هادروسور فولکی[پ ۹] بود که در سال ۱۸۵۸ در نیوجرسی کشف شد. این اکتشاف بسیار مهم بود، چرا که این اولین اسکلتی بود که تقریباً بهطور کامل پیدا شده بود، و در ضمن نشان میداد که این جانور بدون شک دوپا بودهاست. تا این زمان دانشمندان فکر میکردند که دایناسورها همچون مارمولکها بر روی چهار پای خود حرکت میکردند.
این اکتشاف ابتدای دوره شکار سنگواره دایناسورها در آمریکا بود، بهطوریکه رقابت شدید میان ادوارد درینکر کوپه[پ ۱۰] و اتنیل چارلز مارش[پ ۱۱] به جنگ استخوان معروف شد. این درگیری تقریباً ۳۰ سال، تا ۱۸۹۷، سال مرگ کوپ (که تمام دارایی خود را در این راه خرج کرده بود) انجامید. به این ترتیب مارش که تحت حمایت مالی سازمان زمینشناسی آمریکا بود از این جنگ پیروز بیرون آمد. کلکسیون کوپ امروزه در موزه تاریخ طبیعی آمریکا و کلکسیون مارش در دانشگاه ییل نگهداری میشوند.
از آن پس، تجسس برای کشف دایناسورها در سراسر جهان، حتی در جنوبگان وسعت یافت. امروزه آمریکای جنوبی به ویژه آرژانتین و چین که در اعماق خاکهای آن فسیلهای دستنخورده و اسکلتهای کاملی پیدا شدهاند، مورد توجه خاصی قرار میگیرند.[۲۱]
طبقهبندی[ویرایش]
انقراض[ویرایش]
دانشمندان، تقریباً مطمئن بودند که انقراض نسل دایناسورها بر اثر برخوردی بزرگ بودهاست. زیستشناسان و زمینشناسان احتمال میدادند که شاید علت دیگری باعث این انقراض شده باشد. از جمله:
برپایه آخرین پژوهشها ثابت شدهاست که برخورد یک شهابسنگ عظیم با زمین در حدود ۶۶ میلیون سال در مکزیک عامل انقراض دایناسورها و تقریباً ۷۵ درصد از گونههای زنده روی زمین بودهاست. رویداد انقراض کرتاسه-پالئوژن در اصل آخرین انقراض بزرگی است که بر روی زمین رخ داده و به همین دلیل مورد توجه است که منجر به گوناگونی پستانداران و سرانجام پیدایش انسان شد.
برخورد شهاب سنگ[ویرایش]
۶۶ میلیون سال قبل، شهاب سنگی که ۱۵ کیلومتر طول داشت به منطقهای که امروزه به نام دهانه چیکسالوب نامیده میشود و در مکزیک قرار دارد برخورد کرد. نزدیک به ۴۲۰ زتا ژول (یعنی ۴۲۰ ضربدر ۱۰ به توان ۲۱ ژول) انرژی را آزاد کرد که برابر با انرژی انفجار ۱۰۰ ترا تن (یعنی ۱۰۰ ضربدر ۱۰ به توان ۱۲ تن) TNT بود. برای مقایسه، کافی است اشاره کنیم که انرژی آزاد شده از برخورد چیکسالوب، ۲ میلیون بار بزرگتر از انرژی رها شده در بمب تزار (پر قدرتترین آزمایش هستهای) است. این برخورد باعث فرورفتن زمین و تشکیل گودالی به قطر ۱۸۰ کیلومتر شد.
اتفاقات بعد از برخورد[ویرایش]
بر اثر این برخورد، یک ابر عظیم از گرد و غبار به پا خاست که نور خورشید را مسدود کرد و منجر به شروع فرایند مرگ بخش بزرگی از پوشش گیاهی زمین شد که آن هم منجر به مرگ جانوران گیاهخوار و بعد از آن جانوران گوشتخوار شد. با توجه به درصد بالای اکسیژن جو زمین در دوران کرتاسه، این برخورد بزرگ، احتمالاً منجر به توفانهای بزرگ آتشین، در سطح کره زمین شده که آن نیز میتواند علت مرگ تعداد دیگری از جانوران باشد. محل برخورد در اقیانوس بوده و احتمالاً سونامیهای عظیم هم در سواحل کره زمین به وجود آمدهاست.
تاریخ دقیق برخورد[ویرایش]
با این حال اکنون دانشمندان اروپایی و آمریکایی با استفاده از تجهیزات جدید توانستهاند دامنه تخمین زمان برخورد در دهانه چیکسالوب را به ۱۱ هزار سال محدود کرده و بین ۶۶٫۰۳ تا ۶۶٫۰۴ میلیون سال قبل قرار دهند که تقریباً همزمان با انقراض عظیم دایناسورها است. وقتی از زمان وقایع زیستشناسی بحث میشود، ۱۱ هزار سال نهایت دقت ممکن بهشمار میرود.[۲۶][۲۷]
جستارهای وابسته[ویرایش]
معادلهای انگلیسی[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
دانشمندان با کشف فسیل 2.8 میلیون ساله، به حقایق جدیدی از پیشینه انسان پی بردند
یکی از بخش های پازل فسیل ها با کشف استخوان فک تکمیل شد. این فسیل نشان می دهد که بشر، چگونه از استرالوپیتکوس (Australopithecus یا همان انسان های اولیه)، به انسان های هوشمند و مدرن امروزی (هومو ساپین) تکامل پیدا کرده است.
آرواره پایینی این فسیل که تنها دارای 5 دندان است، به زمان اولین انسان ها یعنی 2.8 میلیون سال پیش بر می گردد که از قدیمی ترین فسیل کشف شده مربوط به هومو هابلیس (انسانی که از دست برای کار با ابزار استفاده می کرد) نیز حداقل 400 هزار سال قدیمی تر است.
پروفسور بیل کیمبل (Bill Kimbel)، رئیس موسسه انسان شناسی دانشگاه Arizona State درباره کشف این فسیل گفت: «این فسیل یک نمونه عالی از فسیل های تکاملی در دوره ای پر اهمیت از تکامل انسان است،» او اضافه کرد: «این فسیل تکه ای کوچک از پازلی است که دری به روی سوالات و تحقیقات جدید باز می کند.»
در ادامه مطلب با دیجیاتو همراه باشید.
البته هنوز دقیقاً مشخص نشده که این فسیل به چه گونه ای تعلق دارد اما دیرینه شناسان اطمینان دارند که به خانواده انسان ها، یعنی هومو (Homo) مربوط است. از ویژگی های این گونه می توان دو پا بودن، دستانی مناسب برای ساختن و کار کردن با ابزار و مغزی بزرگ را برشمرد.
شاخص ترین ویژگی این آرواره، اندازه و شکل دندان ها هستند. دکتر برایان ویلمور (Brian Villmoare)، از دانشگاه نوادا که عضوی از تیم بازدید کننده فسیل بوده گفته: «ویژگی های این فسیل که به وضوح آن را به گونه انسان در 2.8 میلیون سال پیش پیوند می زند، به ما کمک می کند تا بتوانیم دوره انتقال گونه انسان را محدود در نظر بگیریم و پیشنهاد کنیم که تکامل، نسبتاً سریع رخ داده است.»
در حقیقت با یافتن فسیل های بسیار قدیمی انسان، می توان به زمان پیدایش او پی برد و با مشخص کردن بازه زمانی پیداش تا پایان تکامل، دوره انتقال او از وضعیت ابتدایی به انسان کامل را مشخص کرد. اینطور می توان مدت زمان رخ دادن تکامل را تخمین زد. با توجه به زمانی که این فسیل اکنون برای ما رقم زده است، به نظر می رسد انسان تا مدت زیادی به همان صورت اولیه بوده و تکامل او تقریباً به صورت ناگهانی و سریع رخ داده است.
از این فسیل همچنین می توان پی برد که دندان انسان ها، نسبت به گونه اولیه استرالوپیتکوس تکامل پیدا کرده است. می توانید متن کامل مقاله دانشمندان را درباره این فسیل، در مجله Science مطالعه کنید.
محققان گفته اند که صاحب این آرواره، دو پا بوده و در محیطی خشک و کم رطوبت زندگی می کرده است، اما درباره خوراک و استفاده او از ابزار اطلاعاتی ندارند. این ها سوالاتی هستند که دانشمندان قصد دارند پاسخشان را در سفر تحقیقاتی به شرق آفریقا بیابند.
علی رغم کند و کاو بسیار، دانشمندان توانسته اند تنها تعداد کمی فسیل انسان با عمر بیش از 2 میلیون سال کشف کنند. دکتر ویلمور می گوید: «داشتن یک دید کلی از مراحل اولیه سیر تکاملمان بسیار هیجان انگیز است»
فسیل هایی مربوط به بیش از 3 میلیون سال پیش نیز یافت شده اند که معروف ترین آن ها، اسکلت 3.2 میلیون ساله لوسی (Lucy)، یکی از استرالوپیتکوس ها است که در منطقه همین فسیل آرواره در سال 1974 یافت شد.
Chalachew Seyoum، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه Arizona State، که برای نقشه برداری از منطقه Ledi-Geraru به دره ریفت اتیوپی رفته بود، این استخوان را در دامنه دشت های آن جا یافت کرد. این منطقه بسیار غنی از فسیل های باستانی انسان است.
او گفت: «من تجربیات خوبی در زمینه نقشه برداری داشتم و می دانستم که رسوبات احتمالی کجا قرار دارند. کمی از سطح زمین بالاتر رفتم و این نمونه را درست روی لبه دامنه تپه پیدا کردم. دیدم که یک دندان از داخل رسوبات بیرون آمد و همان، توجه من را جلب کرد.»
تیم تحقیقاتی دانشگاه آریزونا طی 13 سال گذشته روی این منطقه تحقیق و از آن نقشه برداری می کرده است.
منبع مطلب : digiato.com
مدیر محترم سایت digiato.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
حامد : ازشکل ارواره ودندان فسیل یک دایناسور چه موضوعاتی میتوان فهمید
چیزی که میخواستم پیدانکردم ولی کلی اطلاعات بدست آوردم🙂😀😁
کامل بخونید خودتون با زبون خودتون کامل توضیح میدید.
ازشکل ارواره ودندان فسیل یک دایناسور چه موضوعاتی میتوان فهمید
خیلی بد
پاسخ های خوبی بودند
من اون جوابی را که می خواستم نبود
خپبی
جواب درست و آنچه میخواهیم نیست
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
جوابی ک میخواستم رو پیدا نکردم